گزارشی از وضعیت پاتولوژی در افغانستان
دکتر جان دک
ترجمه دکتر محمد کریمی
مقاله حاضر گزارش مشاهدات نویسنده از وضعیت پاتولوژی در کشور افغانستان در خلال سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ میباشد.
در سال ۱۹۹۷ فعالیت در بخش نوروپاتولوژی را کنار نهادم و در سال ۲۰۰۲ هم از بخش پزشکی قانونی بازنشسته شدم، اما آرزو داشتم که در دوران بازنشستگی هم همچنان فعال باشم و به رشد فردی خود ادامه دهم، بنابراین برای فعالیت داوطلبانه در کشورهای توسعه نیافته از چند جا استعلام کردم. متأسفانه هیچ موردی پیدا نشد و من تصور کردم که چنین فرصتی باید خیلی نادر باشد. مؤسسات مردم نهاد NGO که در کشورهای فقیر فعالیت میکنند عمدتاً به رفع ضرورتها و فوریتهای اولیه میپردازند و از آنجاییکه آزمایشگاه جزء فوریتهای اولیه بحساب نمیآید، لذا چندان در دستور کار مؤسسات مذکور قرار نمیگیرد.
در تابستان ۲۰۰۶ یک دوست قدیمی یعنی اریکا اشمیت را ملاقات کردم که سالها در بخش خدمات عامالمنفعه در افغانستان فعالیت کرده بود (تصویر ۱). او در مورد یک بیمارستان خیریه در کابل که نیازمند پاتولوژیست میباشد با من صحبت کرد. روز بعد من داوطلب خدمت در آن بیمارستان به مدت شش ماه یعنی از اکتبر ۲۰۰۶ تا مارس ۲۰۰۷ شدم. بعدها در سال ۲۰۰۷ هم به مدت شش هفته مجدداً به آن محل برگشتم.
زمینه
CURE اسم یک سازمان مردم نهاد در امریکاست که در ۱۹ کشور فقیر از جمله افغانستان بیمارستان تأسیس کرده است. بیمارستان CURE در کابل در سال ۲۰۰۵ احداث شده است. (شکل ۲)
بیشتر پرسنل بیمارستان خارجی (غربی) هستند که داوطلبانه در بازههای کوتاه مدت یا بلند مدت در آنجا فعالیت میکنند. در این بیمارستان تأکید زیادی بر آموزش وجود دارد، لذا در آن تاریخ ۲۰ رزیدنت طب خانواده و یک رزیدنت پاتولوژی (شکل ۳) را تحت آموزش قرار داده بود. آنطور که به من گفته شد هیچ تشکیلات آموزشی مشابه در کل افغانستان وجود ندارد. به نظر من کیفیت تدریس و نیز مراقبتهای پزشکی در آنجا خوب بود و شاید در نوع خود بهترین تلقی میشد.
رزیدنتها (که یکی از آنها هم دختر برادر رئیس جمهور کرزای است) سپاسگزار این موقعیت نادر آموزشی در آن کشور هستند. گرچه آموزش در دانشکدههای پزشکی به زبان فارسی دری است، رزیدنتها در زبان انگلیسی هم مهارت کافی دارند و در بیمارستان زبان انگلیسی بطور وسیعی مورد استفاده واقع میشود.
داوطلبان و پرسنل بیمارستان در خانههای اجارهای که کیلومترها با بیمارستان فاصله دارد زندگی میکنند. این منازل بطور ۲۴ ساعته توسط نگهبانان محافظت میشوند. این محافظین و برجهایی که داخل باغها وجود دارند از ویژگیهای کابل است، شهری که سابقه طولانی در ناامنی دارد. حمل و نقل مابین خانه و بیمارستان توسط ماشینهای ون و در سایه محافظت تفنگداران دریایی انجام میشد. در اقامت دوم من در سال ۲۰۰۷ وضعیت ایمنی تا حدودی بدتر شده بود معالوصف من بندرت احساس ناامنی میکردم.
۱- اریکا اشمیت به همراه پیرزنی افغان، دختر بیوهاش و هشت فرزند دخترش ۲- نمای بیمارستان کیور در کابل ۳- دکتر Deck (نفر وسط در ردیف عقب) به همراه رزیدنتهای طب خانواده و دکتر نذیر احمد (نفر سوم از چپ) ۴- دکتر Deck به همراه نیلوفر فاروق (هیستوتکنولوژیست) و دکتر نذیر احمد ۵- آزمایشگاه پاتولوژی بیمارستان کیور ۶- مراجعین آزمایشگاه
پاتولوژی
آزمایشگاه پاتولوژی توسط یک پاتولوژیست آمریکایی و با کمک مؤسسات خیریه بنیانگذاری شده بود. آزمایشگاه تجهیزات نسبتاً استانداردی شامل هود، تیشو پروسسور اتوتکنیکون، دو دستگاه میکروتوم المپوس و جای رنگآمیزی دستی داشت. یک میکروسکوپ مدل بالای المپوس با دوربین عکاسی دیجیتال (تصویر ۴) هم وجود داشت که امکان مشاوره اینترنتی را با گروهی از پاتولوژیستهای امریکا و کانادا فراهم میساخت. هیستوتکنولوژیست بخش (تصویر ۵) توسط یک پاتولوژیست برزیلی آموزش دیده بود. برای برشهای بافتی فقط رنگآمیزی هماتوکسیلن – ائوزین و اسیدفست قابل انجام بود، سایر رنگآمیزیهای اختصاصی و ایمونوسیتوشیمی فراهم نبود. بیمارستان تا دسامبر ۲۰۰۶ دارای سیستم گرمایش نبود و در سرمای منهای صفر درجه برخی مشکلات تکنیکی بروز میکرد.
نمونههای بیوپسی را از ۶۰ مرکز بیمارستانی، درمانگاه و مطب از سرتاسر افغانستان، ارسال میکردند. ماهانه در حدود ۲۵۰ نمونه شامل آسپیراسیون با سوزن و سیتولوژی آزمایش میشد. در حال حاضر نمونههای پاپاسمیر هم به آزمایشات اضافه شده است گرچه سرطان سرویکس در آنجا نسبتاً نادر است. تعداد زیادی بیوپسی مری داشتیم که کارسینوم بودند ولی از آنجاییکه هیچگونه امکان رادیوتراپی و شیمی درمانی وجود نداشت ارزش انجام این بیوپسیها زیر سؤال بود.
سرویس پست محلی در کشور وجود نداشت و تعداد کمی از مردم تلفن داشتند. خود بیماران یا بستگان آنها نمونه را تحویل آزمایشگاه داده و برای گرفتن جواب مراجعه میکردند (شکل ۶). در طی این مراجعات ما این فرصت را داشتیم که از ضایعات بالینی که اغلب در مرحله پیشرفته هم بودند عکس تهیه کنیم.
بیماران با داشتن ضایعات پیشرفته ممکن است ماهها منتظر ویزیت پزشک بمانند. بیشتر نمونههایی که از خارج بیمارستان برای ما ارسال میشد عبارات زیبایی در تشکر از خدمات ما به همراه داشتند بیآنکه توضیح بالینی کافی در مورد نمونه موجود باشد.
دکتر نصیر احمد فارغالتحصیل دانشکده پزشکی کابل میباشد. او یک سال بعنوان رزیدنت طب خانواده تحصیل کرد و سپس به رشته پاتولوژی منتقل شد. او بسیار باهوش و پرانگیره است. در سال ۲۰۰۶ هنگامی که به زادگاه خود در ایالت وردک رفته بود به واسطه همکاری با غربیها تهدید به مرگ شد و پس از آن حتی برای شرکت در یک عروسی میترسد که به زادگاهش برگردد.
در اواخر سال ۲۰۰۷ آن تهدید مجدداً تکرار شد به نحوی که دیگر در کابل هم احساس امنیت نمیکرد، لذا شدیداً به فکر این افتاد که به همراه همسر و فرزندش افغانستان را ترک کند. من شدیداً با او احساس همدردی میکردم و بواسطه ارتباطات شخصی که بین ما ایجاد شده بود نمیتوانستم درخواست کمک او را رد کنم. گرچه اجابت این درخواست در تضاد با نیت اولیه من بود چرا که من آمده بودم تا به بهبود وضعیت در افغانستان کمک کنم و با مهاجرت وی از این نیت دور میشدم. او میتواند ویزای تحصیلی ار کانادا بخواهد و یا درخواست پناهندگی دهد. در صورتی که موفق به این کار شود به خیل نخبگانی میپیوندد که شرایط بد افغانستان را نتوانستند تحمل کنند و مهاجرت کردند. آینده افغانستان چنان در ابهام است که پزشکان زیادی در صورت امکان مایل به ترک آن هستند.
در دسامبر گذشته که من در مراسم فارغالتحصیلی دکتر احمد حضور داشتم (تصویر ۷)، با دکتر سید فاطمی وزیر بهداشت افغانستان هم ملاقات کردم، او از معدود پزشکان افغانی است که برای خدمت به میهنش طبابت خود را در امریکا رها کرده است. پرسنل بیمارستان CURE من را متقاعد کردند که هیچگونه سرویس پاتولوژی برای افغانها در خارج از کابل وجود ندارد. من باور کردم که تنها سرویس قابل اعتماد پاتولوژی در این کشور تنها توسط بیمارستان CURE ارائه میشود. در بیمارستان نظامی افغانستان پاتولوژیستی فعالیت میکند اما تکنولوژیست او قادر به تهیه لامهای قابل دیدن نیست. یک مجموعه کامل تجهیزات هیستوتکنولوژی لایتز شامل تیشو پروسسور، میکروتوم، رنگآمیزی و … از یک سال پیش به آن مرکز اهدا شده که هنوز آکبند میباشد و از جعبه خارج نگردیده است. علت این امر نداشتن دستورالعمل استفاده و راهنما عنوان میشود و تکنولوژیست از ترس آسیب دیدن تجهیزات به سراغ آنها نمیرود. این مشکل در مورد همه تجهیزات اهدایی کمابیش وجود دارد.
من همچنین از دانشگاه پزشکی کابل بازدید کردم و بسیار گرم مورد استقبال قرار گرفتم (تصویر ۸). این دپارتمان بسیار ابتدایی است و تدریس دانشجویان پزشکی تنها بر مبنای کتاب و بدون پشتوانه آزمایشگاه میباشد. من صرفاً به جهت یافتن استادانی که به سرجیکال پاتولوژی علاقهمند باشند پذیرفتم که برای اساتید آن دانشگاه سخنرانی هفتگی داشته باشم. دانشکده پزشکی یک آزمایشگاه هیستوپاتولوژی داشت که در تهیه لامهای قابل قبول مشکل داشتند. بنظر من تکنسینها در حل مشکل متبحر نبودند و ریشه آن به آموزش طوطیوار برمیگردد. با راهنماییهای ما در طی چندین ماه کیفیت اسلایدها بهبود یافت اما باز هم ناپایداری در کیفیت وجود داشت. از دید من آنها برای پذیرش نمونههای بالینی به اندازه کافی مسئولیتپذیر نبودند ولی در نبود امکانات دیگر فعالیت آنها بهتر از هیچ بود. در سفر دومی که به افغانستان داشتم کیفیت اسلایدهای آنها بهتر شده بود. در این مدت اساتید دانشکده بطور هفتگی به بیمارستان CURE آمده از مشاوره و راهنمایی بهرهمند میشدند.
تصویر ۷- وزیر بهداشت افغانستان دکتر سید فاطمی (راست)، دکتر دک و دکتر نذیر احمد
تصویر ۸- دکتر دک به همراه چهار نفر از اساتید پاتولوژی دانشکده پزشکی کابل
من همچنین از امکانات پزشکی قانونی وابسته به وزارت دادگستری که چسبیده به دانشکده پزشکی کابل است، بازدید کردم. اتاق اتوپسی کوچک، کم نور و با تجهیزات ابتدایی بود. بواسطه نبود سیستم گرمایش امکان ذوب کردن اجساد نبود و لذا در طی روزهای اخیر هیچ مورد اتوپسی انجام نشده بود. در مورد سطح مهارت پاتولوژیستهایی که اتوپسی انجام میدادند چیزی نمیتوانم بگویم جز اینکه هیچ آموزشی در زمینه پزشکی قانونی ندیده بودند و گزارشات اتوپسی که من ملاحظه کردم همگی ناقص بودند.
توصیه
پاتولوژی جزء ضروری سیستم پزشکی سطح بالا میباشد. بخش پاتولوژی در بیمارستان CURE به افزایش تجارب آموزشی رزیدنتهای بالینی کمک میکند. تشخیص سل، لیشمانیا و سایر بیماریهای عفونی و غیربدخیم میتواند به درمان و بهبودی منجر شود ولی در غیاب رادیوتراپی و شیمی درمانی کارآیی تشخیص پاتولوژی در بهبود سلامت کاهش مییابد. تنها بخش اندکی از افغانها استطاعت کافی جهت مسافرت به پاکستان و استفاده از امکانات درمانی آنجا را دارند، لذا بعنوان مثال انجام بیوپسی مری علیرغم شیوع بالای کارسینوم هیچ توجیه عملی ندارد. شاید تنها فایده آن آماده کردن خانواده بیمار نسبت به آینده وی باشد.
خلاصه
طبابت در افغانستان با کمبود منابع مالی و انسانی دست به گریبان است و پاتولوژی هم نسبت به سایر رشتههای پزشکی عقبتر میباشد. تا زمانی که ناامنی و بیثباتی وجود دارد پیشرفت در این زمینه کند خواهد بود. سیستم سلامت دولتی فاقد منابع کافی بوده و فساد در آن شایع است. در حال حاضر سازمانهای مردم نهاد و خدمات بهداشتی ارتش امریکا مهمترین منابع پزشکی در دسترس هستند.
من دوره اقامتم در کابل را بسیار پرثمر یافتم. مشکلات و مصائبی وجود داشت اما حس کردم در زمانی مناسب و در جایی درست و به دلایلی اخلاقی حضور دارم. من توجه خود را به فرآیندها و نه نتایج متمرکز کردم، اینگونه نگاه احتمالاً برای کسانی که میخواهند در افغانستان خدمت کنند مفید خواهد بود.
منبع:
John H. N. Deck (2011) The Face of Pathology in Afghanistan in 2006–۲۰۰۷٫ Archives of Pathology & Laboratory Medicine: February 2011, Vol. 135, No. 2, pp. 179-182.