همدلی، هنر و حرفه پزشکی

همدلی[1]، هنر و حرفه پزشکی

تهرانی

دکتر شاهرخ مستور تهرانی

همدلی یا امپاتی به معنای «توانایی درک احساسات دیگران و سهیم شدن در آن است». همدلی، شناخت و درک حالات روحی، عقاید، تمایلات و به‌ویژه احساسات و عواطف دیگران است و اغلب به‌صورت توانایی «گذاشتن خود به‌جای دیگری یا راه رفتن با کفش دیگران» تعبیر می‌شود.

اساس نوروفیزیولوژیکی همدلی، مشخص شده است. تصویربرداری مغزی نشان می‌دهد هنگامی که یک فرد، شاهد درد کشیدن فرد دیگری است، ماتریکس درد در مغز وی فعال می‌شود. همچنین ما به‌صورت ذاتی قادر به تشخیص احساسات دیگران از طریق راه‌های مختلف مانند مشاهده بروز احساسات در چهره یا حالات بدنی و یا گوش کردن به سخنان آنها هستیم. دو جزء اساسی در همدلی عبارتند از توانایی مشاهده و توانایی تصور کردن جهان دیگران. بر این اساس، همدلی هم در سطح اجتماعی و هم در ارتباط متقابل بین دو فرد کاملاً ضروری است. اخیراً یک بحث عمومی پیرامون ناتوانی همدلی اجتماعی شکل گرفته است. در این مورد یک اختلاف پارادوکسیکال وجود دارد؛ از یک سو با استفاده از شبکه‌های اجتماعی، روابط بین فردی بسیار گسترش پیدا کرده است و از سوی دیگر ماهیت سطحی و ظاهری روابط بین فردی نیز افزایش یافته است.

هنر، فرصت‌های بسیاری را برای مطالعه و تمرین همدلی فراهم می‌آورد؛ چرا که ورود ما را به جهان شخصی هنرمند ممکن می‌سازد. خواه نقاشی‌های عجیب‌وغریب هیرونیموس بوش را در نظر بگیریم یا خاطرات مارک شاگال از کشور کودکی‌اش یا نقاشی‌های شهری ادوارد هوپر؛ در هر صورت ما پا به جهانی خاص می‌گذاریم که توسط هنرمند خلق شده است. این کارهای هنری به اصطلاح «ما را از خودمان بیرون می‌کشد»، به‌علاوه هرقدر که از هنرمند شناخت بیشتری داشته باشیم و با بستری که هنرمند با تکیه بر آن آثار خود را خلق می‌کند بیشتر آشنا باشیم، بهتر می‌توانیم معنای نهفته در آثار او را درک کنیم؛ بنابراین هنر یک مدل خوب برای کسانی است که با آن آشنا هستند و این امکان را برای آنها فراهم می‌آورد که به‌صورت آگاهانه، فرایند همدلی را تمرین کنند.

شکل 1، یک نقاشی بازتولید شده را نشان می‌دهد که فضای حاکم بر یک مشاوره پزشکی را به تصویر می‌کشد. این نقاشی یکی از بحرانی‌ترین لحظات زندگی هر فرد را نشان می‌دهد که به فرد گفته می‌شود به بیماری سختی مبتلاست. این اثر توسط هنرمند انگلیسی جان کالیر خلق شده است. او بیشتر به‌عنوان یک نقاش پرتره شناخته می‌شود. بیمار نشان‌داده‌شده در تصویر از دوستان هنرمند است.

تعجب‌آور نیست که همدلی در پزشکی در حیطه مشاوره پزشکی بسیار موردبحث قرار می‌گیرد. این بحث‌ها بر این موضوع متمرکز می‌شوند که وجود همدلی و رفتار همدلانه در پزشکان تا چه اندازه دارای اهمیت است. این موضوع ممکن است به نوع مسئله پزشکی موردنظر بستگی داشته باشد. ممکن است در یک مورد بتوان استدلال کرد که چنین درکی برای عملکرد موفقیت‌آمیز در فرایند احیا کردن اضطراری بیمار، نقش مهمی نداشته باشد؛ اما ممکن است در برخی موارد کاملاً ضروری باشد، برای مثال زمانی که می‌خواهیم شخصی را به ایجاد تغییر در سبک زندگی‌اش ترغیب کنیم تا از خطر بیماری‌های قلبی عروقی در امان بماند. البته در این زمینه انتقاداتی مطرح شده است؛ این مسئله محل مناقشه است که آیا همدلی کامل در یک موقعیت بالینی، قابل دستیابی است یا خیر؛ زیرا این شرایط یک مواجهه «واقعی و اصیل» بین دو فرد نیست و همیشه رابطه فاعل- مفعول (پزشک- بیمار) در پس‌زمینه این مواجهه قرار دارد. دلسوزی[2] نسبت به احساسات فرد دیگر در مقایسه با همدلی بیشتر قابل دستیابی است.

متأسفانه برخی افراد، همدلی را بخشی از جنبه «لطیف» آموزش پزشکی می‌دانند و آن را در نقطه مقابل مهارت‌های «سخت و خشن» در کاربرد علم و توانایی‌های تکنیکی قرار می‌دهند. به عقیده من این بحث لطیف/ خشن در مورد ویژگی‌های یک پزشک خوب، نابجا و بی‌مورد است؛ برخورداری از مهارت‌های کافی و برخورد مناسب و شایسته، مکمل یکدیگر هستند. پزشکی که فاقد رفتار و برخورد مناسب باشد، یک پزشک کامل نیست. آموزش پزشکی توجه خود را کاملاً به علوم زیست پزشکی معطوف کرده است و صرفاً وقف آموزش مهارت‌های عملی شده است و در این میان به همان شیوه‌ای که در مورد مهارت‌های ارتباطی به‌کار گرفته می‌شود، تلاش‌هایی هم برای آموزش همدلی صورت گرفته است و دقیقاً همان‌قدر کم‌عمق و سطحی که از چنین روش‌هایی انتظار می‌رود.

روش دیگر آن است که توانایی همدلی کردن را نه به‌عنوان یک مهارت بلکه به‌عنوان یک رفتار و حالت ذهنی در نظر بگیریم که به تقویت مداوم نیاز دارد. یک پزشک در حرفه خود، با افراد بسیار متنوع و مختلفی روبرو می‌شود و برای درک شرایط و ورود به دنیای آنها، باید دائماً تمرین کند تا به یک مشاهده‌گر دقیق و تیزبین تبدیل شود. کلید موفقیت او این است که علاقه واقعی به افراد دیگر داشته باشد. نظر شخصی من این است که استفاده از هنر در آموزش پزشکی، می‌تواند شکل‌گیری چنین رفتار و شخصیتی را تسهیل کند. البته این امر فراتر از یک استفاده منفعلانه است و ممکن است نیازمند تأکیدهای جدی بیشتر بر ادبیات و علوم انسانی در برنامه آموزش پزشکی باشد که به‌طور روزافزون تهی‌شده از خصائص و عواطف انسانی پیش می‌رود.

این مقاله ترجمه‌ای است از:

Empathy, the Arts, and the Practice of Medicine

Marek H. Dominiczak

Clinical Chemistry 63:3 (2017)

 

Refrences:

  1. 1. English Oxford living dictionaries. https://en.oxforddictionaries.com/definition/empathy (Accessed December 2016).
  2. Empathy. ScienceDaily. https://www.sciencedaily.com/terms/empathy.htm (Accessed December 2016).
  3. Riess H. Empathy in medicine—a neurobiological perspective. JAMA 2010;304:1604–5.
  4. Kandel E. Theory of mind: why art evokes empathy. Big Think. http://bigthink.com/in-their-own-words/theory-of-mind-why-art-evokes-empathy (Accessed December2016).
  5. O’Brien K. The empathy deficit. Boston Globe. 2010 Oct 17; Ideas Section. http://archive.boston.com/bostonglobe/ideas/articles/2010/10/17/the_empathy_deficit/ (Accessed January 2017).
  6. Peloquin SM. Art: an occupation with promise for developing empathy. Am J Occup Ther 1996;50:655– 61.
  7. Emery AEH, Emery MLH. Medicine and art. Hanson J, forward by. London: Royal Society of Medicine Press; 2003. p 76 –7.
  8. Macnaughton J. The dangerous practice of empathy. Lancet 2009;373:1940 –1.
  9. Smajdor A, Stِckl, Salter C. The limits of empathy: problems in medical education and practice. J Med Ethics 2011;37:380 –3.

[1]Empathy

[2]Sympathy

هنر شاد زيستن

مدیریت خطاهای سیستماتیک ذهن

برای دانلود پی دی اف برروی لینک زیر کلیک کنید

پاسخی قرار دهید

ایمیل شما هنوز ثبت نشده است.

situs slot online gacor