مروري بر تاريخچه آزمايشگاه رفرانس در سالهاي 1353 تا 1357
دكتر اكبر ملك پور
مقدمه
ما در مقابل تاريخ ايستادهايم، تاريخ از پس هر تاريكي، روشني و از پس هر نابخردي، حقايق را افشاء ميكند. با تاريخ نميشود شوخي كرد، دروغ گفت و خودستائي كرد. تاريخ آئينه تمامنماي حقايقي است كه بدون هيچگونه پرده پوشي آنها را افشا ميكند. گاهي تاريخ به زمان احتياج دارد و انتشار درستيها به اين زمان سرعت ميبخشند. بشر تاريخ را ميسازد و تاريخ بشر را محك ميزند.
سالهاي گذشته در نشريات مختلف آزمايشگاهي و غير آزمايشگاهي درباره تاريخچه ظهور آزمايشگاههاي باليني، اداره كل آزمايشگاهها و آزمايشگاه رفرانس در ايران مطالبي نوشته شد. در بيشتر اين نوشتهها صحبت از ظهور و افول آزمايشگاه رفرانس شده و هر كدام دليل و يا دلايلي براي آن برشمردند. بر اساس اين نوشتهها، دو و يا سه بار آزمايشگاه رفرانس تأسيس و تعطيل شد. بار اول در زمان شروع انقلاب مردمي و بار دوم و سوم بعد از انقلاب كه سرانجام به تأسيس آزمايشگاه جامع سلامت منجر گرديد. در اينجا سعي شده است كه به مرحله اول فعاليت و تعطيل آزمايشگاه در سال 1353 (1974) تا سال 1356 (1978)، 4 سال قبل از انقلاب توجه شود. در اين دوره چهار ساله ضمن بيان پيشرفتهاي علمي و فني آزمايشگاه در پيشبرد و ارتقاء كيفيت آزمايشگاههاي كشور، علل افول آن نيز يادآوري شود. تا تاريخ از اين نور مختصر قدري روشنتر شده و افق وسيعتري براي بازنويسان تاريخ آزمايشگاه رفرانس فراهم آورد.
تأسيس آزمايشگاه رفرانس
در سال 1315 براي اولين بار يك آزمايشگاه باليني بنام آزمايشگاه فني مركزي در خيابان ناصرخسرو جنب دارالفنون تشكيل شد كه رياست آن به عهده دكتر حسين مشعوف بود كه بوسيله او و چند همكار متخصص آزمايشگاهي اداره ميشد.(1) پس از چندي آقاي دكتر ذوالرياستين به رياست اين آزمايشگاه منصوب شد و سرانجام پس از ادغام بخشهاي مختلف آزمايشگاه، اداره كل آزمايشگاهها در سال 1342 تشكيل و آقاي دكتر يداله ظفري به مدير كلي اين اداره منصوب شدند. طرح تشكيلاتي، حدود وظائف و نوع وظائف اين اداره كل و آزمايشگاههاي تابعه با كمك آقايان دكتر ظفري، دكتر ذوالرياستين، دكتر ظريفي و دكتر محرابيان تهيه شد. يكي از آزمايشگاههاي تابعه آزمايشگاه تشخيص طبي آزمايشگاهي بود كه بنام آزمايشگاه رفرانس شروع به فعاليت نمود.(1)
پاورقي1-نشريه سراسري نظام پزشكي جمهوري اسلامي ايران، ويژهنامه فروردين ماه 91
اداره كل آزمايشگاهها
اين اداره از آزمايشگاههاي رفرانس، كنترل مواد دارو، كنترل مواد خوراكي و آشاميدني، كنترل محيط زيست و كنترل مواد الكلي تشكيل شد كه آزمايشگاه رفرانس تحت رياست آقاي دكتر ظريفي شروع به فعاليت نمود.
وظائف آزمايشگاه رفرانس
وظائف آزمايشگاه رفرانس همانطور كه از اسمش پيداست، رفرانس آزمايشگاههاي كشور بوده كه در بيشتر كشورهاي جهان بنامهاي مختلف وجود دارد. اين آزمايشگاه بازوي علمي، فني و كنترل كيفيت آزمايشگاههاي باليني در كشور ميباشد. آزمايشگاه رفرانس بايد پيشقراول ارزيابي كيتها، راكتيوها، استانداردها، وسايل آزمايشگاهي و غيره مملكت باشد تا كيفيت آزمايشها در سطح عالي انجام شود.
استاندارد كردن روشها و وسايل آزمايشگاهي و بررسي دادههاي كارخانجات سازنده از دیگر وظائف مهم آزمايشگاه رفرانس ميباشد. همچنين آزمايشگاه رفرانس در موضوع اپيدميولژي نقش مهمي داشته و بايد به موقع و سرعت علت و يا علل پيدايش اپيدمي را يافته و با كمك مقامات كشوري از گسترش آلودگي جلوگيري نمايد.
آزمايشگاه رفرانس بايد از نظر آموزشي بخصوص در مورد برنامههاي كنترل كيفيت آزمايشگاهي برنامه مشخص داشته و با تهيه چك ليستهاي قابل قبول، مميزي آزمايشگاهها را آسان سازد.
سرانجام آزمايشگاه رفرانس بايد در حد بهترين آزمايشگاههاي كشور از كادر علمي و فني به روز برخوردار بوده و با ارگانهاي بينالمللي مشابه در تماس دائم باشد و دولت را در تصويب قوانين مربوط به آزمايشگاههاي باليني با ارائه طرحهاي علمي و قابل اجرا كمك كند. بايد با سازمانها و آزمايشگاههاي رفرانس كشورهاي ديگر، سازمان بهداشت جهاني و ISO در ارتباط دائم باشد.
بخشهاي مختلف آزمايشگاه رفرانس و سرپرست آنها
قبل از رياست اينجانب آزمايشگاه رفرانس از بخشهاي زير كه تحت نظر متخصصين آزمايشگاهي اداره ميشد تشكيل شده بود:
- بخش كنترل مواد بيولوژيك به سرپرستي آقاي دكتر ابراهيم تهمتني (معاون مدير كل)
- باكتريولژي عمومي به سرپرستي خانم دكتر توران زيركزاده
- بخش كلرا به سرپرستي خانم دكتر رحمان زاده
- بخش انتروباكترياسه به سرپرستی آقای دكتر منصور شفيع
- بخش سل به سرپرستي خانم دكتر ژاله مصطفوي
- بخش بروسلا به سرپرستي آقاي دكتر حميد اعتمادي
- بخش بيوشيمي به سرپرستي آقاي دكتر محمود كريمي
- بخش انگل شناسي به سرپرستي خانم دكتر نزهت قائم مقامي
- بخش قارچ شناسي به سرپرستي خانم دكتر فائزه زمردي
- بخش سرم شناسي به سرپرستي خانم دكتر فرنگيس واعظ زاده
- بخش مواد مخدر به سرپرستي خانم دكتر درخشنده احدزاده
- بخش خون شناسي به سرپرستي آقای دكتر شايسته اعلم
- بخش ويروس شناسي به سرپرستي دكتر بالاسانيان
- بخش سيتوژنتيك به سرپرستي آقاي دكتر محسن آغداشلو
- بخش آسيب شناسي به سرپرستي آقاي دكتر مهدي مقيمي و آقاي دكتر محمد قائمي
- بخش اداري
در آن زمان بخش كنترل كيفيت وجود نداشت و تا پايان كار آزمايشگاه رفرانس به ساختار آن اضافه نشد. اجراي برنامه كنترل كيفيت هر بخش به عهده مسئول همان بخش بوده و سركار خانم دكتر شهره ارشادي مسئول اجراي اين برنامه در بخشها بوده و در تهيه چك ليستها و تنظيم شناسنامه آزمايشگاههاي كشور و چاپ و انتشار نشريات به من كمك مينمودند. ضمناً ايشان در جلسات كميته ملي كنترل كيفيت آزمايشگاههاي كشور نيز شركت نموده تا در جريان كليه فعاليتهاي مربوط به كنترل كيفيت قرار داشته باشند.
پايگاه آزمايشگاه رفرانس در جامعه آزمايشگاهيان ايران
تأسيس آزمايشگاه رفرانس يك واقعه تاريخي و جهش علمي بزرگ براي آزمايشگاههاي كشور بود. در زماني كه كشورهاي همسايه و حتي بعضي از كشورهاي اروپايي فاقد يك مركز علمي، فني و قانوني آزمايشگاهي بودند ايران به كمك افرادي كه به آينده و سعادت كشور ميانديشيدند اين آزمايشگاه را بوجود آوردند. بنيانگذاران اين آزمايشگاه آقايان دكتر ظريفي و دكتر تهمتني (معاون مدير كل) بودند كه با همكاري دكتر ظفري (مدير كل وقت) و روساء بخشهاي مختلف آزمايشگاه رفرانس اين امر مهم را به پايان بردند. اهميت علمي و فني تأسيس آزمايشگاه رفرانس باعث جلب استادان و پيشكسوتان آزمايشگاهيان كشور نظير آقاي دكتر ذوالرياستين، دكتر بلاغی، دكتر حبيبي، دكتر آژير،دكتر گاگيك، دكتر آقا ابراهيم، دكتر نظر، دكتر هدايت، دكتر پاكدامن، دكتر ضيائي، دكتر بركت، دكتر شاملو، خانم دكتر منتخب و دكتر شهبازي شد كه با دعوت آقاي دكتر ظريفي كميته استاندارد بيوشيمي را در سال 1339 با مسئوليت آقاي دكتر ذوالرياستين بنيانگذاري نمودند. اين كميته منشأ استاندارد سازي تعدادي از آزمايشگاههاي بيوشيمي شده و با سازمانهاي بينالمللي نيز همكاري مينمودند.
از اقدامات مهم ديگر آزمايشگاههاي رفرانس كه ناشي از اعتماد سازمان بهداشت جهاني در منطقه شرق مديترانه با اين آزمايشگاه بود شركت در چند طرح پژوهشي و تحقيقي بينالمللي بود. اولين طرح معروف به درمان معتادين به ترياك با استفاده از متادن بود كه تا سال 1355 ادامه داشت و ديگري طرح بررسي علل ابتلا به سرطان مري در ميان مردمان دشت گرگان و گنبد كاووس بود كه آزمايشهاي مربوط به هر دو طرح در آزمايشگاه رفرانس انجام ميشده است كه زماني كه من رياست آزمايشگاه رفرانس را قبول نمودم تقريباً يكسال ميگذشت.
فعاليتهاي آزمايشگاه رفرانس
آغاز
آزمايشگاه رفرانس با كمك همكاران جوان متخصص كه تازه از دانشگاههاي ايران فارغالتحصيل شده بودند و تشنه فعاليت و كار بودند بسيار موفق بود و به زودي بزرگترين و مهمترين شاخه اداره كل آزمايشگاهها شد. چنين فعاليتي نيز در شهرستانها و مراكز استان بچشم ميخورد كه از آن جمله بايد از آقايان دكتر سيف رئيس آزمايشگاه استان مازندران و آقاي دكتر شاهنگیان رئيس آزمايشگاه گيلان نام برد كه سعي بسيار در بالا بردن كيفيت كار آزمايشگاهي استانها داشتند. آزمايشگاه رفرانس در سالهاي اول بخشهاي كمتر داشته ولي بعداً به اين بخشهاي آزمايشگاهي اضافه شده و به 15 بخش آزمايشگاهي و يك بخش اداري رسيد. بنظر من بخشها باعث افزايش كارمندان، خريد دستگاههاي آزمايشي متعدد و كمكاري ميشد. آزمايشگاه رفرانس بيشتر نقش آزمايشگاه تحقيقي داشت تا آزمايشگاه تشخيصي عمومي، بنابراين با ادغام بخشهاي وابسته به ميكروبيولژي به يك بخش، هزينه پرسنل و لوازم آزمايشگاهي كلي كاهش مييافت.
تغيير سيستم آموزشي كشور از اروپايي به امريكايي و ورود متخصصين رشتههاي مختلف نوين آزمايشگاهي به دانشگاهها و آزمايشگاههاي خصوصي باعث عقب افتادن آزمايشگاه رفرانس شد. آزمايشگاه رفرانس هم از نظر كار تحقيقاتي و هم از نظر سرويس آزمايشگاهي عقب افتاد طوري كه آزمايشگاههاي دانشگاهي و خصوصي، آزمايشگاههاي رفرانس را قبول نداشتند و خودشان را از نظر علمي و عملي بالاتر و برتر از آزمايشگاه رفرانس ميدانستند.
آزمايشگاه رفرانس در سال 1353
آزمايشگاه رفرانس وزارت بهداري كه يكي از آزمايشگاههاي اداره كل آزمايشگاهها بود در ساختمان بيمارستان نجات سابق قرار داشت. اين آزمايشگاه بيش از 40 كارمند از متخصص آزمايشگاه گرفته تا كارمندان اداري داشت كه در 16 بخش مختلف فعاليت ميكردند. نام اين بخشها و مسئولين و تعداد كاركنان هر بخش به تفصيل در صفحات گذشته آورده شده است. اين آزمايشگاه در روز بيش از 20 نفر مراجعه كننده نداشت، مثلاً بخشهاي ويروس شناسي و آسيب شناسي آن اصلاً فعاليتي نداشتند. بخش ويروس شناسي وسيله يكي از پزشكاني كه متخصص اطفال از امريكا بود اداره ميشد. ايشان اولاً سابقه كمي در ويروس شناسي داشته و ثانياً صبح و بعد از ظهر در مطب خود و يا بيمارستانهاي اطفال كار ميكردند و هفتهها سري به آزمايشگاه نميزدند. من هر كاري كه در قدرتم بود براي رفع اين مشكل نموده تا از پرداخت حقوق بالاي او و ساير هزينههاي اين بخش جلوگيري شود كه متأسفانه ممكن نشد. استدلال اول اين بود كه آزمايشگاه رفرانس بدون بخش ويروس شناسي، آزمايشگاه رفرانس نميتواند باشد و ثانياً آقاي دكتر ارتباط با مقامات بالاتر داشته و جابجايي ايشان امكان ندارد. خوشبختانه بعد از يك سال ايشان استعفاء داده و آزمايشگاه رفرانس از اين نظر راحت شد.
مسئولين آزمايشگاه پاتولژي رفرانس نيز هفتهها به آزمايشگاه نيامده و نيامدن آنها تنظيم ورود و خروج و ساعات كار كارمندها را مختل ميكرد. من در عرض دو سال اول شايد فقط دو سه بار آنها را ديدم. با وجود چند نفر از اين نوع افراد كنترل سيستم دچار مشكل شده بود. بخش سيتوژنتيك فقط نام داشت، نه فرد متخصص داشت و نه فعاليت علمي. از بخشهايي كه مرتب ارباب رجوع و آزمايش داشتند بخش مواد مخدر بود. اين بخش بخاطر تشخيص مواد مخدر و نوع آن كه از قاچاقچيان گرفته و از طرف وزارت دادگستري به ما مراجعه ميشد فعال بوده ولي در شرايط ابتدايي؛ يعني نمونهها با كروماتوگرافي با كاغذهاي صافي انجام ميشد. سپس اين روش با روش كروماتوگرافي باThin layer كه طرز كار آن را دقيقاً نوشته و عملاً نيز نشان داده بودم تغيير كرد. (روش TLC كه از طرف آزمايشگاه رفرانس بصورت كتابچهاي نوشته و منتشر شده است. (تصوير 1).
تصوير (1)- پشت جلد کتابچه TLC
براي افزايش سرعت، دقت و درستي بهتر و با قبول نمونههاي بيشتر از بيمارستانهاي مربوط به وزارت بهداري تصميم گرفته شد كه يك دستگاه Gamma Counter خريداري شود. دستگاه بعد از شش ماه وارد شد ولي با مقاومت كاركنان اين بخش در برابر نوآوري و قبول كارآموزي، از طرفي و بعد مخالفت وزارت بهداري درباره گراني كيتهاي مربوطه نتوانستيم از اين دستگاه استفاده نموده و سرانجام چون زمان انحلال آزمايشگاه رفرانس هم رسيده بود معلوم نشد دستگاه را به كجا فرستادند.
از جمله بخشهاي ديگري كه نيمه فعال بودند بايد بخش بيوشيمي را نام برد كه تعداد كاركنان آن از تعداد نمونههاي روزانه دريافت شده از آن بيشتر بود. بخشهاي ديگر نيز به همين درد مبتلا بودند. در زمان بروز بعضي از بيماريها بخصوص كلرا بخشها فعال شده و نمونههايي كه از شهرستان ميآمدند را انجام داده و بعد از تأييد به معاونت وزارت بهداري اطلاع داده ميشد.
آغاز به كار
در سال 1974 بعد از ده سال تحصيل در امريكا و دريافت Ph.D در بيوشيمي و برد تخصصي در شيمي باليني (DABCC) به ايران برگشتم. من این افتخارنصیبم شد که اولین ایرانی دارای این برد از آمریکا باشم. من قبولي همكاري در دانشگاه تهران براي تدريس بيوشيمي باليني را در دست داشتم ولي پس از مراجعه به دانشگاه تهران و ديدار با آقاي دكتر سجادي معاون دانشكده پزشكي متوجه دو مطلب شدم؛ اولين مطلب اين بود كه فهميدم دانشكده ميخواهد كه من بيوشيمي درس داده و ثانياً نميخواستند مدت پنج سالي كه بعد از دوره Ph.D براي دريافت برد در بيمارستانهاي دانشگاهي امريكا كار كردهام را قبول نموده و مرا بجاي دستيار، استاديار بپذيرند. سرانجام پس از روزها مذاكره با رئيس گروه آقاي دكتر محمد مهدي افلاطوني و آزمايشگاههاي دانشگاه قرار شد كه با قبول پيشنهاد من يك آزمايشگاه مركزي و رفرانس در يكي از بيمارستانهاي تهران تأسيس شود تا تمام بيمارستانهاي وابسته به وزارت بهداري تهران آزمايشهاي اختصاصي را به آنجا بفرستند. خلاصه بعد از هفتهها مذاكره و صحبت معلوم شد كه بودجهاي براي اين كار نداشته و بايد يك سال منتظر بمانم.
در همان روزها سري به آقاي دكتر ظريفي كه رياست اداره كل آزمايشگاههاي كشور و رفرانس را داشتند و از دوستان قديمي بودند زدم. ايشان تا مرا ديدند گفتند كه ميخواستم هرچه زودتر شما را ديده و با شما درباره موضوع مهمي صحبت كنم. پرسيدم درباره چه مطلبي، پاسخ دادند كه آقاي پروفسور پويان وزير بهداري وقت كه به تازگي از كنفرانسهاي سازمان بهداشت جهاني كه بحث بيشتر آن كنفرانس مربوط به برنامه ريزي براي كنترل كيفيت داخلي و خارجي آزمايشگاههاي كشور بوده مراجعت نمودهاند و ميخواهند درباره اين برنامه اطلاعات دقيق بدست آورده و هرچه زودتر آن را اجرا كنند. از آقاي دكتر ظريفي پرسيدند چه كسي اطلاعات لازم درباره اين برنامه دارد تا اين مسئوليت به او محول شود و بعلاوه موضوع تغيير واحدهاي قديم به واحد SI (تصاوير 2 و 3)، كه مورد توجه محافل علمي جهان قرار گرفته به او محول شود. ايشان اسم من را گفتند و اضافه كردند كه تازه از امريكا آمده و ميتواند در اين باره به ما كمك كند. پس از صحبت با دكتر ظريفي و قبولي اين امر كه من بايد اولاً مستقل بوده و فقط به مدير كل آزمايشگاه پاسخگو باشم و ثانياً بايد حقوق من كافي براي زندگي در تهران باشد ميتوانم كارم را شروع كنم. ايشان بلافاصله به دفتر وزير تلفن كرده و خوشبختانه براي روز بعد وقت ملاقات گرفتند. صبح روز موعود من به همراه دكتر ظريفي به وزارت بهداري (خيابان حافظ) رفتيم و مذاكره با دكتر پويان شروع شد. ايشان بعد از چند سؤال و توضيحات من درباره برنامه كنترل كيفيت آزمايشگاهها و نقشCAP، COLA و غيره در امريكا، شايستگي مرا پذيرفته و درباره حقوق سؤال كردند كه من جواب دادم در تهران منزل ندارم، اجاره نشين هستم و ماهي 4 هزار تومان هم اجاره ميدهم. ايشان بلافاصله معاون مالي خود آقاي جدلي را احضار كردند و گفتند كه ما به اين شخص احتياج داريم و چگونه ميتوانيم از نظر مالي به ايشان كمك كنيم. بعد از نيم ساعت بحث و صحبت به اين نتيجه رسيدند كه از بودجه خصوصي وزير، روزي سه ساعت بابت حق تحقيق به من پرداخت شود. با اين حساب حقوق من به ميزان 12 هزار تومان در ماه ميشد كه با خيال راحت ميتوانستم به كار و زندگي خود برسم. من همان روز اين مسئوليت را قبول و به رياست آزمايشگاه رفرانس وزارت بهداري منصوب شدم. تا صدور حكم موقت و ارسال آن بدست من تقريباً يك هفته طول كشيد.
تصوير (2) مقاله SI منتشر شده در مجله نظام پزشکی
تصوير (3) پلیکپی واحد SI برای پزشکان
روز شنبه هفته بعد آقاي دكتر ظريفي مرا به رؤساء بخشهاي مختلف آزمايشگاه رفرانس كه تا آن وقت توسط خودش اداره ميشد معرفي كرد. تا آنجا كه بخاطر دارم تعداد بخشها در حدود 15 (شامل يك بخش اداري) بود.
سطح آگاهي همكاران آزمايشگاه از كنترل كيفيت داخلي و خارجي
در آزمايشگاه رفرانس بخشي بنام كنترل كيفيت آزمايشگاه وجود نداشت. اضافه كردن اين بخش به بخشهاي ديگر آزمايشگاه رفرانس كه در نوشتههاي بعضي از همكاران ديده ميشود مربوط به بعد از سال 1353 و رياست من بود. در آن سال من بخشي را كه با كمك همكاران ديگر درباره برنامه ريزي كنترل كيفيت داخلي و خارجي آزمايشگاههاي باليني فعاليت خود را آغاز كرده بودند، سازمان دادم.
همانطور كه در آزمايشگاه رفرانس برنامه مدون و مشخصي براي كنترل كيفيت داخلي و خارجي آزمايشگاهي باليني كشور و آزمايشگاه رفرانس وجود نداشت، همانگونه در سطح كشور نيز اين موضوع براي اولين بار مطرح شده و سطح آگاهي همكاران آزمايشگاهي ما نيز بسيار پايين بوده است. براي روشن شدن اين مطلب لازم ميدانم دو برخورد مهم را كه در ماههاي اول استخدام خود در آزمايشگاه رفرانس با آن روبرو شدم بعنوان مثال يادآوري كنم. اين وقايع نشانگر سطح اطلاعات چند نفر از استادان دانشگاه تهران كه همگي در آزمايشگاههاي باليني صاحب نام بوده و يا خود آزمايشگاههاي خصوصي نيز داشتند ميباشد.
از وقتي كه از وجود كانون مديران آزمايشگاهي ايران مطلع شده و با رابطه دوستي كه با آقاي دكتر حبيبي رئيس كانون و آقاي دكتر نصر پيدا كردم تقريباً هرماه در جلسات عمومي كانون شركت كرده و درباره اهميت كنترل كيفيت آزمايشگاهها صحبت ميكردم. بعد از مدتي كه اين مطلب تقريباً حاد شده بود و قرار بود كه من سخنراني كنم، سالن كانون پر از مديران آزمايشگاهها براي درك بيشتر از اين برنامه شده بود. بعد از صحبت من يكي از استادان معروف دانشگاه تهران كه سالها سابقه تدريس و كار در آزمايشگاه باليني داشت پشت تريبون رفتند و پس از مقدمه كوتاهي شروع به انتقاد از اين برنامه نموده و فرمودند ما تمام مسئولين آزمايشگاههاي ايران را آموزش داده و امتحان نموده و سپس گواهينامه رسمي از نظر درستي، صداقت، معلومات و اطلاعات دادهايم، حالا يك نفر ميخواهد هر روز نتايج كار آنها را با اين برنامه كنترل كند. سپس اضافه كردند كه اين گروه بيش از بيست سال سابقه تحصيل و بيش از چهار سال سابقه كار در آزمايشگاه داشته و از تمام رموز كار خود اطلاع داشته و لازم نيست كه كار آنها كنترل شود. بعد از خاتمه فرمايشات استاد من در پاسخ ايشان گفتم جناب آقاي دكتر شما توجه دقيق به اين برنامهها نفرموده و استنباط شما اين است كه ما ميخواهيم مسئولين آزمايشگاهها را امتحان كنيم. هدف داشتن يك برنامه كنترل كيفي در آزمايشگاه كه سالهاست در كشورهاي ديگر دنيا پياده شده اين نيست كه شما ميفرماييد، بلكه ما ميخواهيم كيفيت كار آزمايشگاهها هم از نظر دقت و هم از نظر درستي قابل قبول پزشكان بوده تا آنها با استفاده از اين نتايج بتوانند بيماران را با خيال راحت معالجه نمايند. شما در تمام كارخانجات سازنده لوازم مختلف ميبينيد كه اين برنامه اجرا شده و ميشود تا درستي و كارآمدي آن محصول مورد قبول من و شما قرار گيرد.
اين نظر يكي از استادان معروف آزمايشگاه تهران درباره داشتن برنامه كنترل كيفيت آزمايشگاه بود. ايشان تصور ميكردند كه ما ميخواهيم هر روز ميزان سواد و قدرت علمي مسئول آزمايشگاه را آزمايش كنيم.
روزي يكي از استادان دانشكده پزشكي تهران به من تلفن زدند و خواستند كه من با ايشان ملاقاتي داشته باشم و بدون اينكه بمن فرصت سؤالي بدهند گفتند كه الان ماشين را ميفرستم تا شما را به اينجا بياورند.
بهرحال بعد از يكي دو ساعت، ايشان را در دانشكده ملاقات كرده و پرسيدم سؤال شما چيست؟ در همين حال اشيائي كه در روي ميز بودند را به من نشان دادند و گفتند كه اينها از انجمن بيولژيك فرانسه آمده و ما دو سه نفري نميدانيم با اينها چكار كنيم. مهلت پاسخگويي فردا است و ما بايد جواب بفرستيم. من نگاهي به مواد روي ميز و نوشتههاي مربوط نموده و فهميدم كه انجمن بيولژيك فرانسه ميخواهد دانشكده پزشكي تهران در اين برنامه (كنترل كيفيت خارجي) شركت كرده و آزمايشاتي كه خواسته شده را انجام و نتايج را رأس موعد به فرانسه بفرستند. من پيشنهاد كردم كه اين برنامه بسيار خوبي است كه بايد در آن يكي از آزمايشگاههاي دانشكده پزشكي تهران شركت نموده و درستي و دقت كارهاي آزمايشگاه ايران را با فرانسه و كشورهاي ديگر مقايسه نمايد.
فعاليتهاي آزمایشگاه رفرانس در سالهاي 1974 تا 1978
يكي از كارهاي مهم و اوليه اين بود كه كيفيت آزمايشهايي كه در آزمايشگاه رفرانس انجام ميشد مورد ارزيابي قرار گيرد. از آنجا كه در امريكا با فعاليت CAP از نزديك آشنا بوده و آزمايشگاه بيمارستاني كه من در آن كار ميكردم عضو CAP بوده و از نمونههاي آن براي كنترل كيفيت خارجي استفاده ميكرديم، لازم ديدم كه آزمايشگاه رفرانس نيز در اين برنامه شركت كرده تا اولاً از كيفيت آزمايشهاي انجام شده در آزمايشگاه رفرانس مطلع شده ثانياً اگر نتايج آزمايشها تفاوت معنيداري داشتند اصلاح نموده و ثالثاً آزمايشگاه رفرانس را تا حد يك آزمايشگاه رفرانس واقعي كشور برسانيم. بدين لحاظ با كسب موافقت وزارتخانه با CAP تماس گرفته شد و پس از پرداخت وجه لازم نمونههاي CAP به آزمايشگاه رفرانس رسيد. بلافاصله نمونهها را به بخشهاي مختلف تحويل داده و خواسته شد تا آزمايشها را انجام و نتيجه را اعلام دارند زيرا وقت آزمايشگاه فقط 15 روز بود تا نتايج ارسال شود. پس از انجام آزمايشها و تكميل فرمهاي مربوطه نتايج آزمايش بخشهاي مختلف بهCAP ارسال شد و ماه بعد نتايج ارزيابي شده بدستمان رسيد. در آن زمان تعداد روشهاي اندازهگيري مثلاً گلوكز و يا دستگاههاي مختلف اندازهگيري زياد نبودند و بنابراين تقسيم نتايج بر اساس گروه وجود نداشت.
بعد از يك ماه نتايج آزمايشهاي رفرانس بدستم رسيد و در مجموع در حدود 60% از نتايج ما صحيح بودند. من در يك جلسه عمومي به رؤساي بخشها مراتب را اطلاع داده و تصميم بر اين گرفته شد كه مشكلات هر چه زودتر بازيابي و برطرف شوند.
از روز بعد به ترتيب به همه بخشها سركشي نموده و بر اساس چك ليست CAP البته با در نظر گرفتن وضع مملكت و آزمايشگاه رفرانس، بخشها مميزي شدند. مهمترين و اولين مشكل آزمايشگاه مسئله آب و آب مقطر و طرز تهيه و استفاده از آن بود كه طي جزوهاي طرز تهيه آنها و استفاده از دستگاههاي Deionized Water و تهيه بافرها با PHهاي مختلف و قدرت يوني متفاوت را نوشته و منتشر كردم تا همه به آن دسترسي داشته باشند. (تصوير 4). بعد از آب كنترل درجات حرارت يخچالها و بنماري بود كه اولاً ترمومترها آزمايش نشده بودند و درجات آنها هر روز در چارتي كه روي يخچال و كنار بنماريها و غيره بايد نوشته ميشد وجود نداشت. براي حل اين مشكل دستور خريد يك ترمومتر استاندارد كه قيمت زيادي هم داشت داده شد تا تمام ترمومترها استاندارد شوند.
تصوير (4) جزوه راهنماي تهيه آب مقطر و بافرها
سپس به وسايل اندازهگيري مثل اسپكتروفتومتر و Flame photometer و غيره از نظر نگهداري آنها بر اساس دستور كمپانيهاي سازنده و انجام Maintenance روزانه، هفتگي و ماهيانه توجه شد كه معلوم شد در اين باره بسيار ضعيف عمل ميشد؛ مثلاً از سلولهاي استاندارد اسپكتروفتومتر براي تشخيص درستي قدرت نوري و غيره روزانه استفاده نميشد و اگر ميشد ركوردي وجود نداشت. بهرحال براي پي بردن به عمق اين موضوع محلولهاي استانداردي براي آزمايشگاه رفرانس تهيه و بعد از يك ماه آزمايش روزانه با استفاده از يك دستگاه اسپكتروفتومتري كه بتازگي خريداري شده بود و اطمينان از ثبوت آن، اين محلول استاندارد شده به 46 آزمايشگاه فرستاده شد و از آنها خواسته شده بود تا اين محلول را در سه طول موج مختلف خوانده و نتايج را در فرم مخصوص پر و به آزمايشگاه رفرانس بفرستند. اين اولين آزمايش كنترل كيفيت خارجي بود كه فكر ميكنم توسط آزمایشگاه رفرانس در ايران انجام شده است.
سفارش شده بود كه نمونههاي محلول در طول موجهاي nm610، nm512 وnm460 خوانده شوند. نتايج بدست آمده نشان داد كه نتايج 21 آزمايشگاه درطول موج nm610، 26 آزمايشگاه در طول موج nm512 و 29 آزمايشگاه در طول موج nm460 صحيح بوده است. در جمع نتايج 12 آزمايشگاه كاملاً صحيح (در سه طول موج) و 5 آزمايشگاه كاملاً غلط و 18 آزمايشگاه حداقل در يك طول موج جواب صحيح نداده بودند جدول (1). لازم به يادآوري است كه 11 آزمايشگاه نيز از دادن پاسخ خودداري كردند.
جدول (1) نتایج آزمایشگاههای شرکت کننده
در همين ايام اولين كتابچه كنترل كيفي آزمايشگاههاي باليني نوشته شده و در آزمايشگاه رفرانس بصورت پليكپي تكثير و به آزمايشگاههاي تهران، مراكز استانها و شهرستانهاي بزرگ فرستاده شد. (تصوير 5). اين هم بار اولي بود كه مقوله كنترل كيفيت آزمايشگاههاي باليني در ايران نوشته و منتشر شده است.
تصوير (5) كتابچه كنترل كيفي در آزمايشگاههاي پزشكي
بعد از مدت كوتاهي نمونه چهار ماهه دوم CAP بدست ما رسيد و آزمايشگاه رفرانس توانست با رفع اشكالات اوليه و دقت بيشتر ركورد خود را بهتر نموده و به 75% برساند. اين ركورد براي بار سوم به 95% رسيد كه بسيار ارزنده بود. اين موفقيت به ما قوت قلب داد كه بگوييم واقعاً آزمايشگاه رفرانس ايران ميتواند رفرانس آزمايشگاههاي ايران باشد.
بلافاصله از وزير بهداري، معاونت مربوطه و آقاي دكتر ظريفي مدير كل آزمايشگاهها، نمايندگان كانون مديران آزمايشگاهها و چند آزمايشگاه دانشگاهي دعوت شد تا اين موفقيت را به اطلاع آنها رسانده و قبول كنند كه با دقت و توجه ميتوان كيفيت كار آزمايشگاهها را بهتر نموده و بپذيرند كه آزمايشگاه رفرانس ميتواند رفرانس آزمايشگاههاي ايران باشد.
اين موفقيت به آزمايشگاه رفرانس اطمينان داد تا من بتوانم هر ماه در كانون مديران آزمايشگاهها درباره كنترل كيفيت آزمايشگاهها صحبت نموده و از آنها بخواهم تا با كمك يكديگر اين بار سنگين را به منزل برسانيم.
در سال 1355 كميته ملي كنترل كيفيت تشكيل شد كه شامل افراد معرفي شده از طرف كانون مديران آزمايشگاهها، آزمايشگاههاي دانشگاهي و خصوصي بود كه وزیر بهداري نيز آنها را قبول نموده بودند. افراد كميته كنترل كيفيت بقرار زير بودند:
- دكتر حبيبي از كانون مديران
- دكتر نصر از كانون مديران
- دكتر پارسا از بيمارستان پارس
- دكتر امير مکري از آزمايشگاه مركزي پاتوبيولژي
- دكتر تهراني
- دكتر ظريفي مدير كل اداره آزمايشگاهها
- دكتر ملكپور رئيس آزمايشگاه رفرانس
اولين وظيفه اين كميته مشاوره در طرح برنامههاي كنترل كيفيت در سطح مملكت براي آزمايشگاههاي باليني بود. در همين زمان تعداد 60 سرم كنترل شامل 30 سرم كنترل طبيعي و 30 سرم كنترل غيرطبيعي به 30 آزمايشگاه تشخيص طبي كشور جهت انجام برنامه كنترل كيفي داخلي آزمايشگاهها همراه با اطلاعات لازم جهت آزمايش نمونهها و تهيه چارت QC ارسال شد. آزمايشهاي مورد درخواست عبارت بودند از قند، اوره، اسيد اوريك، كلسترول و بيليروبين. بعد از سي روز نتايج دريافت و پس از محاسبات آماري (معدل Sd و CV) نتيجه هر آزمايشگاه مشخص شده و به آزمايشگاههاي شركت كننده ارسال شد.
اين برنامه كه براي آموزش عملي استفاده از آزمايش سرم كنترل روزانه، تهيه چارت كنترل كيفيت و اطلاع از نوسانات Sd روزانه بود، در عمل زياد موفق نبود زيرا:
- عده معدودي از انجام آزمايش خودداري نموده و نميخواستند اطلاعات كار آزمايشگاه خود را به آزمايشگاه رفرانس بدهند.
- عده ديگري سرمها را قبول نموده و از آن استفاده كرده ولي نتايج را يا اصلاً نفرستادند و يا بسيار دير فرستادند كه از وقت استفاده از نتايج آنها گذشته بود.
- نتايج آماري بيشتر شركت كنندگان نيز از حد 2Sd ± X بيشتر بود.
از آنجا كه اين برنامه براي اولين بار براي نشان دادن و اجراء برنامه كنترل كيفيت داخلي آزمايشگاهها تجربه ميشد و شباهت زيادي با برنامه”كنترل كيفي همگروه“ كه مؤسساتي مثل Biorad امريكا و Randox انگلستان در چند سال اخير شروع به اجراء آن نمودهاند داشت، موفق نبود. آزمايشگاه رفرانس متوجه شد كه چون در آئين نامه تأسيس آزمايشگاههاي تشخيص طبي صحبتي از داشتن و اجراء برنامه كنترل كيفي داخلي و شركت در برنامه كنترل كيفيت خارجي نشده است، قانوناً ميتوانند آزمايش اين نمونهها را انجام ندهند، لذا بعد از مذاكره با معاون وزير بهداري وقت آئين نامهاي به تصويب رسيد كه كليه آزمايشگاههاي تشخيص پزشكي كشور را موظف به شركت و اجراء برنامه كنترل كيفيت وزارت بهداري و بهزيستي نمود.
در سال 1355 بعد از ارائه نتايج موفقيت آميز شركت آزمايشگاه رفرانس وزارت بهداري در برنامه كنترل كيفيت خارجي CAP امريكا (نتیجه بار دوم CAP 75% و بار سوم 95%) و برنامه ريزي كمپيوتري دقيق با كمك مركز كمپيوتري وزارت بهداري، آزمايشگاه رفرانس موافقت وزارت بهداري براي خريد نمونههاي كنترل كيفيت خارجي از CAP را براي صد آزمايشگاه جلب نمود.
انجام اين برنامه نيز بسيار مشكل و وقت گير بود، زيرا آزمايشگاهها موظف بودند كه ظرف دو هفته نتايج را در فرم مخصوص پر كرده و به آزمايشگاه رفرانس با ذكر روش آزمايش و دستگاه اندازهگيري ارائه دهند. آزمايشگاه رفرانس بعد از دريافت جوابها آنها را يكبار بدون در نظر گرفتن دستگاه و روش اندازهگيري و بار دوم با تقسيم از نظر peer group (روش و دستگاه مشترك) ارزيابي نموده و نتايج آماري را به اطلاع آزمايشگاهها ميرساند.
آزمايشگاه رفرانس، آزمايشگاههاي باليني ايران را بر اساس نتايج فرستاده شده مورد ارزيابي قرار ميداد و اصلاً با نتايج آزمايشگاههاي امريكا مقايسه نمينمود، ولي براي اطلاع هر آزمايشگاه نتايج گروه مشترك آنها را كه CAP بدست آورده بود به آزمايشگاههاي مشابه ايراني ارسال مينمود. گزارش پاياني اين بررسي در تاريخ 16/9/1355 به وزارت بهداري و بهزيستي ارسال گرديد.
آزمايشگاه رفرانس با اينكه بيشتر فعاليت خود را صرف بالا بردن كيفيت كار بخشهاي مختلف آزمايشگاه رفرانس و آزمايشگاههاي دانشگاهي و خصوصي مينمود كارهاي ديگري هم در همان زمان انجام ميداد كه مهمترين آنها عبارت بودند از:
- يكي از كارهاي اوليه آزمايشگاه رفرانس جهت ارزشيابي دقيقتر آزمايشگاههاي كشور اين بود كه تصميم به تهيه پرسش نامه آماري گرفت. اين پرسش نامه شامل كليه اطلاعات لازم در مورد دستگاهها، فضا، وسايل، پرسنل فنی و ليست آزمايشهايي كه در آن آزمايشگاه انجام ميشد، بود. (تصــاوير 6،7، 8 و 9). پرسشنامهها به آزمايشگاهها ارسال و پس از مدت معين بازگردانيده شده و آزمايشگاه رفرانس با در دست داشتن اين ليست از قدرت علمي و عملي آزمايشگاهها اطلاع كافي بدست ميآورد و ميتوانست در هنگام ضرورت به آزمايشگاه كمك كرده و ضمناً از سوء استفاده بعضي از آزمايشگاهها كه با نداشتن وسايل و كيت لازم ادعاي انجام بعضي آزمايشها را داشته و از بيمهها پولهاي كلاني دريافت ميكردند جلوگيري كند. در اين مورد شواهد زياد است و چون مشمول گذشت زمان شده است از بردن نام آن آزمايشگاهها خودداري ميشود.
تصوير (6) پرسشنامه آماري
تصوير (7) فرم اطلاعات تجهيزات
تصوير (8) چك ليست بازرسي آزمايشگاه
تصوير (9) ليست آزمايشها
- آزمايشگاه رفرانس تحت نظارت اينجانب و سرپرســــتي خانم دكتر شهره ارشادي علاوه بر تهيه پرسش نامه آماري فوقالذكر اقدام به تهيه چك ليستهاي check list آزمايشگاهي نموده تا كار مميزي آزمايشگاهها را دقيقتر، صحيحتر و آسانتر سازد. اساس اين چك ليست از CAP گرفته شده و بر پايه امكانات آزمايشگاههاي ايران تهيه شد. مدير آزمايشگاه با در دست داشتن اين چك ليست ميتوانست آزمايشگاه خود را بر اساس آن كه يك برنامه علمي و عملي بود تطبيق داده و كار مميزي را نيز آسان سازد. بعلاوه اين چك ليست كمك ميكرد كه آزمايشگاه رفرانس اهميت داشتن كنترل كيفيت داخلي و خارجي را به آزمايشگاهها گوشزد كند. تهيه اين چك ليست و پرسش نامهها و تصويب آنها مدت شش ماه طول كشيد تا عاري از اشتباهات بوده و كار مميزي را با كمك مسئولين آزمايشگاهها آسانتر، علميتر و عمليتر سازد. (تصوير 10). در اينجا لازم است كه از همكاري سركار خانم دكتر ارشادي و همكاران ايشان كه در ترجمه و تهيه اين مطالب زحمت كشيدهاند
سپاسگزاري شود.
تصوير (10) برگ اول چك ليست ارزيابي آزمايشگاهها
3- مورد دومي كه مورد نظر آقاي پروفسور پويان بوده و ميخواست آزمايشگاه رفرانس آن را انجام دهد تبديل واحدهاي متريك آزمايشگاهي به سيستم واحدهاي SI بود كه با سفارش ISO در اروپا شروع شده و در سراسر جهان غوغا كرده بود و سازمانهاي بينالمللي سعي در علمي و يكنواخت نمودن اين واحدها داشتند.
در اين مورد نيز سركار خانم دكتر ارشادي و همكاران به ياري من آمده و اين كتابچه تهيه و در مجله نظام پزشكي شماره3 (سال سوم) چاپ و منتشر شد. متأسفانه اين امر يعني استفاده از واحد SI جهانگير نشد زيرا امريكا و عدهاي از كشورهاي ديگر آن را نپذيرفته و حتي در ايران نيز استقبال نشد ولي بعضي از كشورهاي اروپائي آن را قبول نموده و از آن استفاده مينمايند.
- آزمايش مواد مخدر بدست آمده از قاچاقچيان و ديگران بعهده آزمايشگاه رفرانس بود و اين بخش پركارترين و حساسترين بخش آزمايشگاه رفرانس بود كه تحت نظر سركار خانم دكتر درخشنده احدزاده و با كمك همسرشان اداره ميشد و من در آغاز كار متوجه شدم كه آزمايشات با روش كروماتوگرافي روي كاغذ انجام ميشود. براي بالا بردن ميزان سرعت، دقت و درستي اين آزمايش روش كروماتوگرافي روي كاغذ به كروماتوگرافي روي لايه نازك Thin Layer تغيير داده شد.
در همان سال تقاضاي خريد يك دستگاه گاما كونتر Gamma Counter براي آزمايشهاي مواد مخدر و هورمونها بخصوص T3، T4، TSH و هورمونهاي جنسي نمودم كه بعد از يك سال دستگاه وارد آزمايشگاه شد. هنوز ارزيابي اين دستگاه تمام نشده بود كه آزمايشگاه دچار تنگدستي مالي شده و از عهده تهيه و پرداخت كيتهاي لازم عاجز شد و دستگاه گاما كونتر عملاً از كار افتاد. چند ماه بعد من از آزمايشگاه رفرانس كه فقط اسمي از آن مانده بود استعفا داده و نميدانم آن دستگاه به كجا رفت و سرنوشت اولين گاما كونتري كه به ايران وارد شده بود به كجا انجاميد. لازم است توضيح داده شود كه ابتدا با استفاده از مرخصي از تاريخ 29/4/55 عملاً از فعاليت در آزمايشگاه رفرانس خودداري نموده بودم. (تصاوير 11 و 12)
تصوير (11)
تصوير (12) حكم مرخصي
- از فعاليتهاي جنبي من در آزمايشگاه رفرانس علاوه بر كارهاي روزانه توجه به كمبودهايي در زمينه آموزش بود. بهمين جهت اولين نشريه آزمايشگاه رفرانس كه درباره آب آزمايشگاهي و ساختن بافرها بود به كمك خانم دكتر نيك صفت، يكي از همكاران تهيه و منتشر شد، سپس جزوه مختصر و مفيدي درباره كنترل كيفيت در آزمايشگاههاي باليني نوشته و به آزمايشگاههای سراسر مملكت فرستاده شد. (تصوير 5). بنظرم اين اولين نوشته مدون در اين زمينه بود كه بسياري از دانشجويان بخصوص كاردانهايي كه در آزمايشگاه رفرانس تحصيل ميكردند استفاده نمودند. براي اين دانشجويان جزوه مختصر ديگري درباره بيوشيمي باليني (آزمايشگاهي) نوشته شد كه از آن نيز استفاده ميكردند.
علاوه بر مقالاتي كه درباره واحد SI، آزمايشهاي تعيين فعاليت غده تيروئيد تصوير ( 13)، روش جديد استخراج و تشخيص مواد مخدر بطريقه TLC منتشر شد، تحقيق ديگري درباره مقايسه تستهاي حاملگي با كمك خانم دكتر اقتداري و آزمايشگاه بيمارستان (دكتر صالح)، (تصوير 14) انجام و منتشر شد.
تصوير (13) جزوه آزمايشهاي تعيين فعاليت غده تيروئيد
تصوير (14) صفحه اول جزوه تحقيق در مورد مقايسه تستهاي حاملگي
يكي از سنگرهاي مهمي كه از آن براي آموزش و پيشرفت مقوله جديد كنترل كيفيت در آزمايشگاههاي باليني استفاده شد، تدريس در دانشكده پيراپزشكي بود كه بعضي از فارغالتحصيلان آن دانشكده در رشته كارشناسي آزمايشگاه و ادامه تحصيل و كسب دكتراي علوم آزمايشگاهي، امروز جزء اساتيد دانشگاههاي مختلف بوده و در پيشرفت اين ايده جديد نقش مهمي ايفا نموده و مينمايند. جاي افتخار است كه انجمن دكتراي علوم آزمايشگاهي دهمين كنگره ارتقاء كيفيت داخلي و كنگره بينالمللي را با عنوان ”كيفيت را پاياني نيست“ برگزار نمودهاند.
افتخار مهم ديگري كه از تدريس در اين دانشكده نصيب من شد نوشتن و چاپ اولين كتاب اصول بيوشيمي پزشكي در ايران بود كه به دانشگاه تهران اهداء شد و مسلماً همه شاگردان من و شايد بعضي از همكاران ديگر از اين كتاب استفاده بردهاند.
فروپاشي آزمايشگاه رفرانس
فروپاشي اداره كل آزمايشگاهها و بخصوص آزمايشگاه رفرانس بعد از تلفيق وزارتخانههاي بهداري و بهزيستي و در زمان وزارت دكتر شيخالاسلام زاده و معاونت دكتر آرام آغاز شد.
آگاهي ناقص از ماهيت وجودي آزمايشگاه رفرانس در كشورهاي دنيا و وظائف آن در ساختار بهداشت و درمان كشور بخصوص آزمايشگاههاي باليني باعث شد كه ايرادهايي در ساختار اداره كل آزمايشگاه گرفته شود. اولين و مهمترين ايراد آنها كه شايد جنبه درستي هم داشت نام اداره كل بود. معتقد بودند كه آزمايشگاه با اداره تفاوت داشته و بايد به آن صورت علمي داد و لذا پيشنهاد كردند تا كميسيوني در اداره كارگزيني و جنب اداره معاونت تشكيل شده و كارمندان اداره كل آزمايشگاه را بر اساس مدارک تحصیلی و سوابق کاری به ترتيب محقق ارشد، محقق، كارشناس و تكنسين تقسيم بندي نمايند. كارمندان اداري اداره كل آزمايشگاه از اين قاعده و تقسيم بندي معاف شده بودند. بر اساس نظرات آن كميسيون كه نام آنها برايم معلوم نيست تمام رؤساء بخشهاي آزمايشگاه رفرانس بعنوان محقق شناخته شدند. اين كميسيون در منتهاي نابخردي دكتر ظريفي را نيز محقق شناختند و تنها كسي كه محقق ارشد شناخته شد من بودم. (تصوير 15).
تصوير(15)- حكم صادره براي دكتر ملكپور به عنوان محقق ارشد
اين عمل اثر خوبي در اداره كل آزمايشگاه نداشت و پس از پادرمياني وزير، در حكم دكتر ظريفي تجديد نظر نموده و او را هم محقق ارشد شناختند.
ضربه دوم استرداد زميني بود كه به مساحت 9800 متر مربع در محل فعلي دانشگاه علوم پزشكي ايران براي آزمايشگاه رفرانس تهيه شده بود. اين محل با قدرت وزارتي و بنام تأسيس مركز پزشكي شاهنشاهي از دست آزمايشگاه رفرانس خارج شد.
ضربه سوم هزينه زياد آزمايشگاه رفرانس ذكر ميشد كه با كارمندان و متخصصين زياد راندمان كارهاي تحقيقاتي و خدمتي آن پايين بود. در مورد برنامه كنترل كيفيت آزمايشگاههاي كشور بظاهر مخالفتي نبوده و بقول خودشان تأييد كرده ولي ميگفتند كه اين برنامه نياز به آزمايشگاهي نظير آزمايشگاه رفرانس ندارد. دليل آنها اجراء برنامه كنترل كيفيت خارجي امريكا بود كه وسيله CAP اداره شده و هيچگونه فعاليت آزمايشگاهي نداشت.
ضربه نهايي جنب و جوش اجتماعي بود كه مردم را بسوي يك انقلاب مردمي و اسلامي پيش ميبرد و تقريباً از يكسال قبل از انقلاب كمكاري و نافرماني در ادارات دولتي شروع شده بود و من در تاريخ 29/4/1355 با استفاده از مرخصي، آزمايشگاه رفرانس را ترك كرده و پس از مدتي بخاطر ادامه تحصيلات عاليه همسرم به امريكا رفتم.
سفر به اروپا
تجربهاي كه درباره كنترل كيفيت آزمايشگاهها داشتم مربوط به امريكا بود. امريكا با داشتن هزاران آزمايشگاه پزشكي و برنامه كمپيوتري يكي از بهترين و پيشرفتهترين برنامهها را ارائه ميداد. با اين كه يكسال از طرف AACC ايالت ميشيگان بعنوان مسئول كنترل كيفيت آزمايشگاهها انتخاب شده و كار كرده بودم با اين وصف تجربه كافي براي پياده كردن برنامه كنترل كيفيت آزمايشگاهها در كشورهاي كوچك را نداشته و نميدانستم مثلاً در فرانسه و فنلاند و انگلستان با داشتن زبانهاي مختلف به چه نحوي اين امر را پياده كردهاند. نكات مهم زير در اجراي اين برنامه برايم مهم بودند:
- آيا در اين كشورها قوانين تأسيس آزمايشگاهها يكسان است؟
- آيا آزمايشگاهها ملزم به داشتن برنامه كنترل كيفيت داخلي و خارجي هستند؟
- آيا برنامه كنترل كيفيت خارجي به وسيله دولت انجام ميشود و يا توسط انجمنهاي علمي آزمايشگاهي؟
- چگونه مواد لازم را براي انجام برنامههاي كنترل كيفيت داخلي و خارجي تهيه و يا خريداري نموده و چگونه آنها را ارزيابي مينمايند؟
- برنامه ارزيابي كيتها و لوازم آزمايشگاهي داخلي و خارجي چگونه انجام ميگيرد؟
- آيا آزمايشگاهها ميتوانند از كيتها و دستگاههاي خارجي كه وسيله مؤسسات علمي خارجي ارزيابي و تأييد شدهاند استفاده كنند يا نه؟
اين سؤالات و سؤالاتي نظير آن هميشه در نظرم بود تا اينكه در يك فرصت مناسب آنها را با معاون وزير وقت در ميان گذاشته و اجازه خواستم كه موافقت كنند يك سفر كوتاه به اين كشورها نموده و از نزديك با طرز كار آنها آشنايي پيدا كنم. در ميان كشورهاي اروپائي كشور سوئيس و انگلستان مورد قبول قرار گرفت و چون برنامه مسافرت طوري بود كه جهت برگشت از انگلستان مجبور به توقف در اسرائيل بوديم خواستم كه در آنجا هم مدت كوتاهي (48 ساعت) توقف نموده تا از برنامه آن كشور هم مطلع شوم زيرا تعداد آزمايشگاهها محدود بوده و انجام يك برنامه كنترل كيفيت آزمايشگاهي نظير كشورهاي بزرگ امكان نداشت. بهرحال بعد از موافقت معاون و سرانجام وزير بهداري با همسرم كه آن وقت كارشناس ارشد علوم آزمايشگاهي از امريكا بود و ميتوانست به من كمك نموده و ضمناً از برنامههاي تحصيلي آنها نيز اطلاعاتي حاصل كنيم با هم به اين مسافرت اقدام نموديم.
اولين كشور مورد بازديد كشور سويس بود كه دو روز در آنجا اقامت نموده و پس از بازديد دو آزمايشگاه در پايتخت كشور متوجه شديم كه هر بخشي از كشور سوئيس در برنامه كنترل كيفي خارجي از كشورهاي همزبان مجاور استفاده ميكنند ولي قانون تأسيس آزمايشگاهها يكنواخت ميباشد. برنامه كنترل كيفيت خارجي شروع شده بود و بطور داوطلب انجام ميشد.
در كشور انگلستان سه روز بوديم و بيشتر آزمايشگاههاي بيمارستاني را بازديد كرديم. در آن زمان مسئوليت QC خارجي آزمايشگاهها توسط هيئتي از استادان دانشگاههاي مختلف اداره ميشد كه سرپرست آنها دكتر Whitehead بود. دكتر Whiteheadقبلاً به ايران سفر كرده و از طرف سازمان بهداشت جهاني آزمايشگاه رفرانس ايران را بازديد كرده بود.
برنامه كنترل كيفيت خارجي انگلستان براي آزمايشهاي روتين بخصوص آزمايشهاي بيوشيمي 15 روزه بود. يعني هر دو هفته يكبار آزمايشگاه نمونههاي جديدي دريافت ميكرد كه موظف بود ظرف سه روز انجام داده و نتايج را به مركز پست كند. مركز بعد از بررسي و محاسبه معدل CV و Sd و مقايسه CV آزمايشگاه با CV انتخاب شده (Choosing CV) و كارهاي جنبي ديگر نتايج را همراه با نمونههاي جديد به آزمايشگاه ميفرستاد. با اين روش هر آزمايشگاهي از كيفيت كار خود هر 15 روز يكبار اطلاع مييافت. براي آزمايشگاههاي غير روتين زمان ارسال نمونه بين دو تا 4 ماه (3 يا 4 بار در سال) بود.
اين برنامه در حالي كه محسناتی داشت بعلت گران تمام شدن و هزينه بالا در بيشتر كشورها قابل اجرا نبود، بعلاوه انتخاب CV و مقايسه آن با CV آزمايشگاهها، نبودن كمپيوتر و ارسال نتايج و نمونهها با پست و بررسي سريع نتايج خالي از اشكال نبود. پروفسور Whitehead كتابي را که بتازگي درباره QC آزمايشگاههاي پزشكي نوشته بود و درباره استفاده از CV براي ارزيابي نتايج آزمايشگاهها توضيحاتي داده بود را به من داد و ما بيش از یک ساعت درباره اختلافات و تشابهات برنامه QC خارجي انگليس و امريكا صحبت كرديم ولي اين برنامه نيز با همه خوبيهايش دوام نياورد و بعد از مدتي تغيير كرد.
جالبتر از همه رفتن به اسرائيل بود. ما پاسپورت دولتي داشتيم و بصورت مهمان وارد اسرائيل شديم. در آنجا ميزبان ما يك كليمي عرب بود كه با كليميهايي كه از اروپا و امريكا آمده بودند روابط خوبي نداشت. مخالف جنگ و طرفدار همزيستي برادرانه با اعراب بود. حرفهايش را با احتياط ميزد. بهرحال در اسرائيل نيز متوجه شديم كه برنامه QC خارجي آنها ابتدايي بوده و چند آزمايشگاه بيمارستانهاي بزرگ بين هم نمونه واحدي را تقسيم و اندازهگيري نموده و نتايج را با هم مقايسه مينمايند.
مسافرت به عراق
در آبان ماه 1356 با موافقت معاونت وزير بهداري وقت براي شركت در برنامه آموزشي كنترل كيفيت آزمايشگاهها كه از طرف سازمان جهاني بهداشت برگزار شده بود شركت كردم. در اين سفر همسرم با من همراه بود و آقاي دكتر ظريفي نيز از استانبول به بغداد پرواز نموده و به ما پيوست. متأسفانه خانم ايشان نتوانست در اين سفر شركت كند.
مسئول آموزش اين برنامه پروفسور whitehead از انگلستان و پروفسور ديگري از دانمارك بود. اين برنامه ابتدايي و براي آشنايي با اصول كنترل كيفيت آزمايشگاههاي باليني ترتيب داده شده بود. تا آنجا كه بخاطر دارم از كشورهاي تركيه مصر و عراق نيز شركت كننده آمده بودند. كلاسها در محل دانشكده پزشكي بغداد تشكيل ميشد. مدت كلاس 8 روز و مدت اقامت ما 15 روزه بود. دكتر whitehead و استاد ديگر ضمن تدريس، برنامه كنترل كيفيت اروپا را براي آزمايشگاههاي باليني بر برنامههاي امريكايي ترجيح داده و همين امر باعث شد كه اكثراً من با آنها بحثهاي داغي داشته باشم. من مزاياي برنامه CAP را كه بسيار قديميتر و علميتر از اروپا بود توضيح ميدادم و معتقد بودم كه آنها نيز بهتر است همين كار را نموده و از مزايا و معايب هردو برنامه صحبت كنند. مثلاً من موافق استفاده از CV انتخاب شده (براي بررسي نتايج كنترل كيفيت خارجي) نبودم ولي آنها در اين باره (Choosen CV) اصرار نموده و معتقد بودند كه با استفاده از اين مقدار بهتر ميتوان نتيجه آزمايشگاهها را بررسي نمود. گاهي بحثهاي ما ساعتها طول ميكشيد، با اين وصف اين كلاس آموزش بود زيرا شركت كنندگان از دو برنامه كنترل كيفيت داخلي و خارجي اروپا و امريكا اطلاعاتي بدست ميآوردند. من اگر ميدانستم سطح كلاس اينقدر ابتدايي است شركت نميكردم.
ميزبان ما دكتر داروسازي بود كه شيعه بود و دلش ميخواست خيلي به ما كمك كند ولي بنظر ميرسيد كه وحشت داشت. با كمك و راهنمايي او چند آزمايشگاه بيمارستاني و دولتي عراق را بازديد كردم و توانستم با مسئولين كنترل كيفيت آزمايشگاهي عراق صحبت كرده و از كار آنها اطلاع پيدا كنم. من در نهايت تعجب فهميدم كه آزمايشگاه مركزي كه بعنوان آزمايشگاه رفرانس عراق كار ميكرد مسئول ساخت و كنترل تمام محلولها و راكتيوها و خلاصه كيتهاي آزمايشگاهي بود. حسن كار اين بود كه تفاوت كيتها در اندازهگيري مثلاً گلوكز بياثر ميشد. محلولها و كيتهاي ساخته شده در سراسر عراق پخش شده و آزمايشگاهها از آن استفاده ميكردند. همينطور دستگاههاي اندازهگيري يكنواخت بود. به يك كمپاني خارجي سفارش دستگاه اندازهگيري آزمايشها را داده بودند و همين دستگاه در تمام آزمايشگاههاي كشور عراق مورد استفاده قرار ميگرفت، بنابراين با اين ابتكار توانسته بودند بيش از 90% آزمايشگاه را با محلولها و دستگاههاي اندازهگيري مشابه تحت پوشش كنترل كيفي قرار دهند.
با كمك دكتر راهنماي گروه، ما به كارخانه آنتيبيوتيك سازي بغداد رفتيم. راهنما توضيح داد كه اين اولين كارخانه تهيه آنتيبيوتيك در خاورميانه بوده و وزارت بهداري عراق يك قرارداد 5 ساله با كشور شوروي براي ساخت اين كارخانه منعقد نموده و پس از پايان 5 سال كاركنان شوروي با دادن آموزش فني به كاركنان عراقي از مملكت خارج شدند. او به وجود اين كارخانه بسيار مباهات ميكرد. روز بعد با راهنما به عتبات عاليات، كربلا و نجف رفته و مدتي در اين دو شهر گردش كرده و با مردم و مغازهدارها صحبت كرديم. با كمال تعجب ديدم بيشتر آنها فارسي بلد بوده و ما اشكالي از نظر صحبت كردن با آنها و خادمان حرم نداشتيم و بارگاه امام علي (ع) و امام حسين (ع) براي ما بسيار جالب بود بخصوص وقتي فهميديم كه بودجه و ساختن اين بارگاهها با كمك مردم و دولت ايران تهيه شده است.
روز ديگر بعد از پايان كلاس من و همسرم با اتومبيل سواري كرايهاي ابتدا به كربلا و سپس به نجف اشرف رفتيم تا مجدداً ديداري با فراغت با ائمه بزرگ داشته باشيم. بعد از پايان طواف حرم و رسيدن به محوطه كفشكن، من صداي پسربچهاي را شنيدم كه با صداي بلند به مسئول كفشكن ميگفت آقا آمدند، آقاي خميني. من برگشتم و ديدم آيتالله خميني با يكي از همراهان خود به زيارت امام علي (ع) تشريف آورده بودند. من به خانم و همراه ديگرمان دكتر ظريفي اطلاع داده و برگشتيم تا از نزديك آقا را ملاقات كنيم. آقا پس از رسيدن به درگاه حضرت علي (ع) صورت به درب چسبانده و سپس وارد حرم شده، طوافي دور حرم انجام داده و به نماز ايستادند. چون وقت كم بود مجبور به برگشت به بغداد شديم.
بعد از ظهر روز ديگر با گرفتن نشاني از راهنما (راهنما ميترسيد با ما به مقبره امام حسن عسكري (ع) و مسجد صاحب بيايد) با خانم و دكتر ظريفي به زيارت آن محل شريف رفتيم و زيارت كرديم. وضع آلودگي اين منطقه زيارتي بخصوص در خارج از محوطه بسيار غمانگيز بود؛ طوري كه براي ما استفاده از سرویس بهداشتي آنها غير ممكن شده بود. وقتي با راهنماي خود اين مسئله را در ميان نهاديم علت را عدم توجه دولت به اماكن مقدسه شيعه ميدانستند.
يك روز قبل از ترك عراق به ايوان مدائن رفته و از نزديك عظمت اين ايوان مخروبه را بازديد كرديم و ياد شعر معروف:
هان اي دل عبرت بين از ديده نظر كن هان ايوان مدائن را آييـــــــــــــنه عبرت دان
افتاديم، بعداز ظهر يكي از روزها به كنار رودخانه دجله رفتيم و شام ماهياي خورديم كه از رودخانه قبلاً شكار شده و در قفس آبي نگهداري ميكردند. مشتري يك ماهي در قفس را انتخاب نموده و بطرز جالبي كباب ميكردند و ميخوردند. جمعيت زيادي در اطراف رودخانه آمده بودند و در طول رودخانه ماهي كباب شده فروخته ميشد.
از موارد جالب ديگر بازديد مقبره سلمان فارسي و ديدار با وزير بهداري و معاون او و سركار خانم دكتري بود كه مدير کل آزمايشگاههاي عراق بود. مدير كل آزمايشگاههاي عراق اين ديدار را با وزير بهداري در يكي از رستورانهاي بغداد ترتيب داده و قرار بود همه در ساعت 6 بعد از ظهر آنجا حاضر باشیم. من، دكتر ظريفي و همسرم بوسيله مينيبوسي كه تهيه شده بود ساعت 5:45 به رستوران رسيديم و مستقيماً ما را به سالن غذاخوري كه ميز بزرگي در وسط آن قرار داشت هدايت كردند. سالن با چراغهاي كمنور تزئين شده بود. وقتي كه ما وارد شديم راننده هم با ما آمد و ما در وسط ميز نشستيم و راننده هم در پشت همين ميز و در گوشه ديگر نشست. تعجب كردم كه چطور راننده با مهمانان خارجي و وزير بهداري در كنار هم نشسته و غذا ميل مينمايند. قبل از ما سه نفر آمده و در وسط ميز نشسته بوده و با هم حرف ميزدند. چون نور چراغها كافي نبود من نميتوانستم چهره آنها را ببينم. بعد از نيم ساعت صحبت و آمدن همه مهمانان من از مدير كل آزمايشگاه كه پهلوي من نشسته بود پرسيدم ساعت از 6 گذشته ولي هنوز وزير شما نيامده است. در پاسخ گفت آن شخصي كه در وسط ميز و روبروي ما نشسته وزير بهداري است. او هميشه 15 تا 20 دقيقه زودتر از ديگران ميآيد. گفتم چرا خود را معرفي نكرد. گفت او اسم كوچك خود را گفت و شما نشناختيد. آن شب شام با ضيافت كاملاً عربي و يك گوسفند كباب شده كه همه ما را متعجب ساخته بود آغاز و با صحبت با وزير و مدير كل آزمايشگاههاي عراق در اطراف اهميت آزمايشگاه پايان يافت.
سخنراني در سمينار دو روزه علوم آزمايشگاهي
در سال 1371 سمينار دو روزهاي از طرف دانشكده پيراپزشكي دانشگاه شهيد بهشتي و با همت چند نفر از دكترهاي علوم آزمايشگاهي در تهران تشكيل شده بود. از من و همسرم نيز دعوت شد تا در اين سمينار كه شايد اولين سمينار بزرگي بود كه از طرف دانشگاه شهيد بهشتي در تهران تشكيل شده بود شركت كنيم.
روز اول درباره كنترل كيفيت داخلي و خارجي آزمايشگاه و روز دوم درباره ديابت صحبت كردم. همسرم خانم دكتر شكوه يوسفي نيز در روز دوم درباره Flowcytometery و كاربرد آن در آزمايشگاههاي باليني صحبت كردند. از آنجا كه اين مطالب بخصوص QC و Flowcytometery تازگي داشت بحثهاي جالبي با ارائه سؤالات همكاران آزمايشگاهي به عمل آمد.
نمايندگي در سازمان نظام پزشكي
وقتي پيشنهاد نمايندگي وزارت بهداري و بهزيستي در سازمان نظام پزشكي براي بررسي شكايات از آزمايشگاهها به من داده شد بسيار خوشحال شدم و چون ميخواستم بعد از چندين سال دوري، از نزديك از مشكلات آزمايشگاهها و شكايت مردم اطلاع پيدا كنم پيشنهاد را قبول كردم. در آن دوره خوشبختانه شكايات زيادي نبود، من فقط دو نمونه از آنها را در اينجا يادآور ميشوم.
روزي يكي از افسران ارتش به جلسه سازمان آمد و پس از معرفي نمودن خود از آزمايشگاهي كه جواب آزمايش تايپ گروه خوني دخترش را اشتباهي داده بودند شكايت داشت. او 5 كارت از 5 آزمايشگاه در دست داشت كه سه تاي آنها جوابشان صحيح بود و دو آزمايشگاه ديگر جواب اشتباه داده بودند
داستان اين افسر از آنجا شروع شد كه دخترش به بيماري تالاسميا مبتلا بود و اولين بار در تهران آزمايش نموده و گروه خوني او را معلوم و بر اساس آن درمان را شروع و با تزريق خون بيماري را كنترل ميكردند. بعد از مدتي اين افسر به شهرستان منتقل شد و با مراجعه براي گرفتن خون، دوباره گروه خوني بيمار را آزمايش نمودند و جواب اين آزمايش با آزمايش قبلي كه در تهران انجام شده بود تفاوت داشت. پدر ناراحت شده و دخترش را براي آزمايش مجدد به آزمايشگاهي بزرگتر در كنار شهري كه زندگي ميكرد، میبرد. آن آزمايشگاه هم جواب ديگري میدهد. افسر با فرزند خود به تهران مراجعت و در همان آزمايشگاه اوليه تقاضاي آزمايش گروه خوني نمود. آزمايشگاه تهران نتيجه آزمايش اول را تأييد كرد. پدر به حوزه مأموريت خود برگشته و با نشان دادن كارت آزمايشگاه تهران، از آزمايشگاه شهرستاني خواست كه دوباره خون دخترش را آزمايش كند. اين بار جواب آن آزمايشگاه با جوابهاي تهران مطابقت داشت.
افسر نامبرده مرد شريفي بود كه فقط منظورش از ارائه اين شكايت بهتر كردن كار آزمايشگاهها و تربيت كارشناسهاي ورزيده براي انجام آزمايشهاي مهم و حياتي بود. خلاصه صحبت او در واقع تدوين و اجراي يك برنامه علمي براي كنترل كيفيت آزمايشهاي خون بود كه واقعاً جنبه حياتي دارند. در آن زمان سازمان انتقال خون ایران هنوز سر و سامانی نداشت.
شكايت از يك آزمايشگاه
شكايتي از سازمان تأمين بيمههاي اجتماعي درباره يكي از آزمايشگاههاي تهران شد كه مسئول آن يكي از استادان دانشكده داروسازی بود. جرم اين آزمايشگاه دست بردن در نسخه پزشك و افزودن آزمايشهاي گران قيمت مثل T4، تريگليسريد و غيره بود. زماني كه استاد اطلاع پيدا كرد كه من هم عضو دادگاه فني اين شكايت هستم به من مراجعه و از من كمك خواست. او ميگفت كه در ايامي كه اين دستبردها انجام گرفت من در ايران نبودم و شريك من اين كار را كرده است. من در جواب گفتم سازمان بيمه درماني هم از آزمايشگاه شكايت كرد نه از شما، بهرحال مسئول آزمايشگاه بايد جوابگو باشد. من پرونده را بررسي نموده و بر اساس ادعاي سازمان تأمين اجتماعي بيش از 50 هزار تومان سوء استفاده شده بود. وقتي اين مطلب را با همكاران آزمايشگاهي در ميان گذاشتم معلوم شد كه اين تنها آزمايشگاهي نيست كه دست به تقلب ميزند، منتهي دستبرد اين آزمايشگاه بسيار گزاف بوده است. من منتظر روز دادگاه بودم و خودم نميدانستم چكار بايد بكنم؛ چگونه ميخواستم عليه استاد خودم رأي دهم و او را محكوم كنم و فكر ميكردم كه در آن روز در دادگاه شركت نكنم. بهرحال مدتي در اضطراب بودم. بعد از ماهها معلوم شد كه تيمسار دكتر ايادي كه از قدرتهاي بزرگ وزارت بهداري و مملكت شده بود دستور داده كه از تعقيب صرفنظر كنند. در آن زمان تيمسار نامبرده دفتري در طبقه دوم وزارت بهداري و بهزيستي داشت و هفتهاي يكي دو روز به آنجا ميرفت. بعدها معلوم شد كه مقدار كمي از استاد گرفتند و او را رها كردند. اين بود عدالت شاهنشاهي!!
شركت در گروه بازرسي شاهنشاهي
درباري كه تا خرخره خودش در كارهاي خلاف انساني غرق بود تصميم به بازرسي وزارتخانهها گرفت تا از نزديك خلافكاريهاي آنها را مشاهده و در يك شوي تلويزيوني به مردم نشان دهند. بخشي از بازرسيها شامل بيمارستانها ميشد كه بايد از تمام بخشهاي مختلف آن بازديد به عمل ميآمد، از جمله آزمايشگاه.
وقتي اين مطلب را با من در ميان گذاشتند قبول كردم كه با آنها همكاري كنم. من از اين طريق ميتوانستم با مسئولين آزمايشگاهها آشنايي پيدا نموده و از دستگاههايي كه دارند، آزمايشهايي كه انجام ميدهند و بخصوص نحوه اجراي كنترل كيفيت آنها مطلع شوم. شايد ما در حدود 8-7 آزمايشگاه را بازديد كرديم كه اين آزمايشگاهها وابسته به بيمارستانهاي وزارت بهداري بودند. از آنجا كه تعداد بازرسهاي هر قسمت دو نفر بودند يكي از طرف وزارتخانه و ديگري از طرف سازمان بازرسي، من با افسري كه مسئول يكي از آزمايشگاههاي بيمارستان ارتشي بود همراهي ميكردم.
اين امر كه بصورت شوهاي تلويزيوني درآمده بود خيلي دوام نيافت و آنقدر مشكلات وجود داشت كه نميتوانستند به اين بازرسي ادامه دهند، ولي بهرحال براي من يك دانشكده ديگر و تجربه ديگري بود.
بازرسي يك آزمايشگاه
سازمان بيمههاي اجتماعي به وزارتخانه و از آنجا به آزمايشگاه رفرانس اطلاع داد كه آزمايشگاهي در خيابان كارگر شمالي ميدان انقلاب (24 اسفند سابق) آزمايشي انجام ميدهد كه تعرفه آن 5000 تومان ميباشد؛ تحقيق كنيد كه اولاً اين چه آزمايشي است و ثانياً تعرفه آن درست است يا خير؟ من براي بازرسي آزمايشگاهها بعد از مطالعه زياد دو نفر را انتخاب و با موافقت خودشان از آزمايشگاه استان تهران به آزمايشگاه رفرانس منتقل نمودم. هر دو از همكاران صميمي و درستكار آزمايشگاهي بودند؛ يكي آقاي دكتر حاج سيدجوادي و ديگري آقاي دكتر خليلي. اين دو نفر بازوي ما در دايره بازرسي بوده و از اطلاعات آنها استفاده زيادي شد. در مورد آزمايشگاه مورد نظر من از آقاي دكتر حاج سيدجوادي خواستم كه به اين آزمايشگاه رفته و جريان را تحقيق كند. او به من گفت چون مسئول آزمايشگاه همكاسي من بود، من از رفتن به تنهايي معذورم، گفتم با هم ميرويم. صبح فرداي آن روز من و آقاي دكتر به آزمايشگاه مورد نظر رفته و آنجا را بازديد كرديم. ضمن بازديد متوجه شدم گاما كنتري قديمي در وسط آزمايشگاه است كه كاغذ دستگاه چاپ كننده آن رنگ قهوهاي دارد و معلوم بود كه از اين دستگاه حداقل شش ماه است كه استفاده نشده است. بدون مقدمه از آقاي دكتر مسئول آزمايشگاه پرسيدم كه درباره شكايت سازمان بيمههاي اجتماعي چه جوابي دارد، بلافاصله گفت ما آزمايشهاي آلرژي انجام ميدهيم و اين آزمايش بعلت گران بودن كيتها تعرفهاش بالاست. سؤال كردم آيا شما اين آزمايش را واقعاً انجام ميدهيد؟ جواب داد بلي و رفت كيت نيمه مصرف شده آن را از يخچال درآورد و به ما نشان داد، گفتم بسيار خوب دستگاهي كه براي شمارش ماده راديواكتيو استفاده ميكنيد كجاست؟ پاسخ داد كه در آزمايشگاه مشاهده كردهايد. گفتم آقاي دكتر حقيقت را بگوييد آن دستگاه حداقل شش ماه است كه كار نكرده است، زيرا ماشين گرد و خاك گرفته و كاغذ آن قهوهاي رنگ شده است. گفتم صريحاً بمن بگوييد كه اين آزمايشها را كجا و به چه صورتي انجام ميدهيد و يا اصلاً انجام نداده و جوابها را با سؤالاتي كه از مريض ميپرسيد حدس زده و تايپ ميكنيد. بهرحال تسليم شد و گفت كه كيت توسط آزمايشگاه خريداري شده و آزمايشها در دانشگاه تهران به كمك آقاي دكتر … كه مسئول پزشكي هستهاي دانشگاه تهران بوده و Gamma Counter در آزمايشگاه خود دارد انجام ميشود و من براي هر آزمايشي مبلغ هزار تومان به آقاي دكتر آزمايش كننده و مبلغي به دكتري كه سفارش ميكند ميپردازم و بقيه هزينه آزمايشگاه ميباشد. به او گفتم از همين ساعت اين تست را متوقف نماييد چون بطور نادرستي انجام شده كه نتايج آن قابل قبول نبوده و بعـــــــلاوه با پولهاي غير قانوني كه به دو دكتر نامبرده ميدهيد يك كار غيرتخصصي انجام ميدهيد.
مسئول آزمايشگاه پيشنهاد ما را پذيرفت و فرداي آن روز به مدت دو ماه آزمايشگاه خود را بعلت مسافرت تعطيل نمود. نكته جالبي كه در اين بازديد متوجه شديم تابلوي بزرگ و زيباي نصب شده در بالاي درب يكي از اطاقهاي آزمايشگاه بود كه روي آن نوشته شده بود (دپارتمان نوكلئولار مديسين) وقتي درب اطاق را باز كرديم ديديم مستراح قديمي بود كه سر آن را پوشانده و سكوئي در دو طرف آن درست كرده و فقط يك سانتريفوژ در آن وجود داشت.
ما در جلسه مسئولين عين وقايع را گزارش كرديم و چون مسئول نامبرده تعهد داد كه ديگر به اين كار ادامه ندهد و بعلاوه به هر صورت كيت وجود داشت و آزمايش انجام ميشد او را از تعقيب قانوني معاف نموديم.
بيماري وبا و آزمايشگاه رفرانس
يكي از وظايف آزمايشگاه رفرانس تأييد نتايج آزمايشهاي واگير در ايران بود. بيماري مهمي كه به آن بيشتر توجه ميشد بيماري كلرا بود كه از مرز افغانستان و پاكستان به ايران وارد ميشد و بيشتر مردم خراسان و مسافرين بين دو كشور را مبتلا مينمود. بهمين جهت آزمايشگاه مركزي استان خراسان در مشهد بلافاصله بعد از شيوع بيماري و گرفتن نمونه و آزمايش آن بقيه نمونهها را به آزمايشگاه رفرانس ميفرستاد تا مورد تأييد و يا تكذيب قرار گيرد. در اين مدت آزمايشگاه استان حق نداشت كه نتايج را بجز به مقامات مسئول به ديگران اطلاع دهد. آزمايشگاه رفرانس بعد از دريافت نمونه درستي و يا اشتباه آزمايشگاه استان را تأييد و فقط به مقام معاونت وزارت بهداري اطلاع ميداد. البته همزمان نتايج به اداره كل آزمايشگاهها نيز فرستاده شده و يا تلفني اطلاع داده ميشد.
در سال اول خدمت من نميدانستم كه نتايج را علاوه بر اداره كل و مقام معاونت بايد به اطلاع مقامات ساواك مستقر در وزارتخانه نيز رسانيد. من طبق معمول، نتيجه يك مورد از آزمايش كلرا كه وسيله آزمايشگاه رفرانس تأييد شده بود را تلفني به اطلاع اداره كل و معاونت وزارتخانه رسانيده و فكر ميكردم كه وظيفه آزمايشگاه رفرانس تمام شده است. ساعتي نگذشت كه از طرف اداره حفاظت وزارت بهداري (دفتر ساواك) تلفن شد كه چرا نتيجه مثبت آزمايش به اطلاع ما نرسيد. بعد از پرسش از منشي اداره و حصول اطمينان از اينكه تلفن كننده ساواكي ميباشد گفتم ببخشيد من نميدانستم كه بايد به شما اطلاع دهم. مأمور در جواب من گفت اين به حيثيت مملكت مربوط است و ما بايد بدانيم چه اتفاقاتي در مملكت ميافتد و با تحكم گفت از اين به بعد هر روز صبح، اول به من و يا دفتر من اطلاع داده و سپس به اداره كل و معاونت بهداري.
اين كار هر روز ادامه داشت، چون متأسفانه تعداد بيماران حتي در تهران نيز زياد شده و ما تقريباً 50 نفر بيمار وبائي در بيمارستان فيروزآبادي بستري نموده بوديم. بعد از مدتي فهميديم كه چون ملكه انگلستان قصد سفر به ايران را دارد لذا مقامات امنيتي در فكر اين بودند كه مبادا اين خبر به روزنامهها درز نموده و مقامات انگليسي مطلع شده و سفر ملكه لغو شود.
وقايع جالب ديگر؛ خانم هايده و آزمايش ادرار براي اعتياد
در سال 53 و يا 54 سازمان بازرسي شاهنشاهي با سرپرستي وزير دربار وقت تشكيل شد تا اين سازمان بتواند با بازرسي ادارات دولتي و مؤسسات مربوطه به نواقص پي برده و آنها را برطرف سازد تا رضايت مردم جلب شود. همان زمان شبها گزارشهاي مختلف اين سازمان از وزارتخانهها در تلويزيون پخش ميشد و مردم را سرگرم ميكرد. مردم مطمئن بودند كه با اين طريق مشكلي حل نخواهد شد ولي كنجكاو بودند تا مطلع شوند كه اولاً دولت چقدر از مشكلات مردم آگاه بوده و ثانياً براي رفع آنها چه نقشه و هدفي دارد.
يكي از گوشههاي اين بازرسي گريبان آزمايشگاه رفرانس را گرفت. به آزمايشگاه دستور داده شد كه چون مسئول آزمايش داروهاي مخدر بوده و نتايج آن نيز قابل قبول ميباشد سازمان بازرسي عدهاي از صاحب منصبان ارتش (از سرهنگ به بالا) را براي آزمايش ادرار جهت تأييد معتاد بودن آنها به آزمايشگاه رفرانس بفرستد.
هفتهاي نگذشت كه تعدادي از سرهنگان و امراء ارتش را همراه با دو مأمور به آزمايشگاه آوردند تا آزمايش ادرا جهت اعتياد به ترياك انجام گيرد. قيافه ظاهري اين افراد خودبخود مؤيد اعتياد آنها به ترياك بود ولي بهرحال آزمايش ادرار بدون نام آنها و فقط با شمارهاي كه داده شده بود انجام و نتايج فرستاده ميشد. در همان ايام، روزي كه به آزمايشگاه ميرفتم يادم افتاد كه بايد سري به وزارتخانه زده و سپس به آزمايشگاه بروم، در نتيجه تقريباً نيم ساعتي ديرتر به آزمايشگاه رسيدم. به محض ورود متوجه شدم كه اغلب كارمندان و مراجعين در اطراف دفتر من اجتماع تشكيل دادهاند. قبل از اينكه از كسي بپرسم علت اين ازدحام چيست يكي از همكاران بمن گفت كه صبح امروز خانم هايده را براي آزمايش ادرار جهت اعتياد به اينجا آورده و اكنون ايشان در اطاق شما هستند، بهمين دليل كارمندان و ديگران جمع شده تا ايشان را ببينند. من اسم خانم هايده را شنيده بودم ولي قيافه او را نميشناختم. بهرحال وارد اتاق شده و خانم هايده را با دو مأمور لباس شخصي در اطاقم ديدم. بعد از پرسشهاي اوليه از دو مأمور خواستم كه از اطاق خارج شوند تا من با خانم صحبت كنم. خانم شروع به شكايت از سيستم و كساني كه باعث شده بودند تا او را به عنوان ترياكي به آزمايشگاه بفرستند نموده و ميگفتند چون من مطمئنم كه معتاد نيستم آزمايش نميدهم. من گفتم اگر واقعاً اطمينان بخود داريد مطمئن باشيد كه آزمايشگاه نتيجه آزمايش را عوض نخواهد كرد و اگر جواب آزمايش منفي باشد من همان را به شما ميدهم و اضافه كردم اگر ادرار هم نداريد قدري آب ميل فرموده و سپس نمونه بدهيد. در همين موقع از طرف دفتر محافظت (ساواك) و معاونت زنگ زدند كه نتيجه آزمايش خانم هايده چيست؟ گفتم تاكنون ايشان ادرار نداده و بنظر ميرسد كه حاضر به دادن نمونه نيست. گفتند آنقدر او را نگهداريد تا حاضر به دادن نمونه شود.
سرانجام بعد از سه ساعت حبس غيرقانوني و اخلاقي، ايشان حاضر به دادن نمونه نشده و با تلاش طرفداران او كه در خارج فعاليت مينمودند و تلفنهاي مكرر و ازدحام كاركنان و غير كاركنان آزمايشگاه رفرانس در محوطه آزمايشگاه و تلفن به معاونت وزارتخانه، قبول نمودند که ايشان به وزارتخانه عودت داده شوند.
مراحل تأئيد صلاحيت آزمايشگاه در كشور هند
برای دانلود پی دی اف بر روی لینک زیر کلیک کنید
ورود / ثبت نام